The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition
شاید در ماههای اخیر و همزمان با عرضه Cyberpunk 2077 نام CD Projekt Red به گونه دیگری تداعی شده باشد اما این شرکت لهستانی پیش از این بیشتر به واسطه عرضه مجموعه The Witcher، کیفیت بالای کار خود و صد البته مشتریمداری مثالزدنی شناخته میشد. رد پایی که CD Projekt Red در تاریخ فعالیت خود به جای گذاشته است، نه تنها نشان میدهد که هیچ غیرممکنی وجود ندارد بلکه نحوه استفاده درست از هر شرایطی را هم یادآور میشود.
این استودیو در سالهای اول ظهور خود هیچ سررشتهای در تولید بازیهای ویدیویی نداشت و تنها با سرمایه اولیه ۲۰۰۰ دلار شروع به کار کرد. فروش دیسک بازیهای ویدیویی شاید چندان جذاب به نظر نرسد اما این شرکت هماکنون بزرگترین تولیدکننده بازیهای ویدیویی در سراسر اروپا شناخته میشود. CD Projekt Red به تدریج با بررسی شرایط، شروع به تغییر حوزه کاریش کرد و در سال ۲۰۰۷ اولین بازی خود را با اقتباس از مجموعه رمانهای The Witcher که به افسانههای کهن شرق اروپا میپردازد راهی بازار کرد. با وجود آن که قسمت اول موارد قابل توجهی زیادی را شامل نمیشد، اما قسمت دوم با یک پیشرفت مثالزدنی نام CD Projekt Red را سر زبانها انداخت. تجربه قسمت سوم و ماجراجوییهای فراموش نشدنی آن مسلماً نقطه عطف CD Projekt Red است که اولین بارقههای آن را به خوبی میتوان در نسخه پیشین مشاهده کرد. بنابراین نباید به سادگی از کنار هنرنماییهای این استودیو لهستانی در نسخه دوم عبور کرد و تنها به افق خیره شد.
بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition شاید مهمترین نقش را در موفقیتهای نسخه بعدی مجموعه داشته باشد. بسیاری از مکانیزمهایی که در این نسخه به زیبایی هر چه تمام پیاده شدند و کاربران را به عمق یک نقشآفرینی دوست داشتنی هدایت کردند، مستقیماً در نسخه سوم هم به کار گرفته شدند و تنها اعمال برخی از بهبودها آنها را بهتر کرد. بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و حال حدود ۱۰ سال بعد دوباره به بررسی آن میپردازیم تا ببینیم ماجراجوییهای گرالت در آن سالها چگونه منجر به شکلگیری یک اثر مورد احترام شده است.
همانطور که اشاره شد و یا احتمالاً از قبل میدانید، مجموعه بازیهای ویدیویی The Witcher بر اساس کتابهایی به همین نام شکل گرفته است. با این حال روند هر سه نسخه اصلی مجموعه بازیهای ویدیویی پس از اتفاقات این کتابها رخ میدهد و کاربر با خواندن نوشتههای آقای ساپکوفسکی، نویسنده کتابهای مورد بحث احتمالاً هیچ مطلبی از بازیهای سری را متوجه نشود. بنابراین آیا این موضوع سبب ایجاد ضعف در روایت بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition شده است؟ ابداً خیر. نسخه دوم مجموعه ادامه مستقیمی بر نسخه اول به شمار میآید که سازندگان داستان آن را به خوبی بسط داده بودند.
نسخه دوم استانداردهای داستانگویی را در زمان خود به خوبی ارتقا و نشان داد که چگونه میتوان به خلق یک جهان پویا و ماجراجویهای قابل توجه پرداخت. داستان زندانی شدن گرالت آو ریویا، شخصیت اصلی بازی که یک جادوگر است و تلاشهای او در اثبات بیگناه خود، یک انگیزه دائمی در بازیکن ایجاد میکند که هرگز از بین نمیرود و همانند یک دنداندرد فراموشنشدنی بر مخیله انسان میکوبد. بازیکن در این قسمت نیز همانند نسخه قبل به کنترل این شخصیت افسانهای میپردازد. او طی یک سری اتفاقات غیرقابل پیشبینی در یک مخمصه عجیب گرفتار و به جرم قتل پادشاه دستگیر میشود. با آن که او به صورتی از زندان فرار میکند اما با توجه به تعهدات خود نسبت به دوستان و شخصی که او را آزاده کرده، موظف است که قاتل و البته انگیزه او را بیابد.
این روایت به نوبه خود میتواند یک داستان چندین ساعته به شدت کسل کننده باشد اما وقتی حرف از جذابیت به میان میآید، سری کتابهای The Witcher و نبوغ استودیو CD Projekt Red وارد میدان میشوند. طراحان داستان این اثر در سال عرضه کاری فراتر از معمول انجام دادند و برخلاف ماجراجوییهای مرسوم بازیهای ویدیویی، از سیستمهای گستردهای برای جذابیت بخشیدن به اثر خود استفاده کردند. تاثیرگذاری انتخابهای بازیکن بر روند داستان به خوبی در این اثر نمایان شده و کاربر به تدریج متوجه خواهد شد که انتخابهای سرسری هرگز او را به نقطه دلخواهش هدایت نخواهد کرد. از آن سو تاثیر قابل توجه ماموریتهای فرعی و شخصیتپردازی آنها در آن دوران باری دیگر یادآور شد که یک اثر نقشآفرینی در حقیقت باید چگونه ظاهر شود.
جدای از اینها اگر نسخه سوم را تجربه کردیده باشید، ارجاعات زیادی را در نسخه دوم مییابید که این استودیو لهستانی هرگز آنها را پشت سر نگذاشته و فراموش نکرده است. فراموشی موقت گرالت در این نسخه خیل عظیمی از ماجراجوییهای جذاب را ایجاد میکند که در میانه بازی و به لطف یک چرخش عظیم، جذابیتی دو چندان را به ارمغان میآورد؛ قسمت دوم بازی هنوز پس از گذشت چندین سال از عرضه خود، ریسک بسیار بزرگی محسوب میشود که CD Projekt Red در انجام آن هیچ تردیدی به خرج نداده بود.
در تکههای کلام، اشارهای هم به شخصیتپردازی و تاثیر آن در داستان شد. افزون بر این که گرالت به نحو احسن تمام صفاتی که یک انسان واقعی نیازمندش است را به دوش میکشد، شخصیتهای دیگر هم به لطف دیالوگهای به شدت جا افتاده خود، هرگز حس چند بافت برنامهنویسی شده را ندارند. با حفظ نکات کلیدی داستان و عدم بازگو کردن آن اینگونه میتوان گفت که حتی دشمن به ظاهر اصلی ما یعنی شخصی که در مرگ پادشاه نقش داشته است، در نیمه دوم بازی هنر توسعه دهندگان را به نمایش میگذارد.
بسیاری از بازیهای چه در زمان عرضه نسخه دوم و چه اکنون و احتمالاً حتی در سالهای آینده نمیتوانند انگیزههای مخالف شخصیت اصلی را توضیح دهند؛ با این وجود بازی یاد شده نه تنها تصمیمی سخت در مورد ماهیت این انگیزهها را به عهده بازیکن واگذار میکند بلکه دشمن اصلی گرالت را نیز همسطح با او قرار میدهد؛ یک جادوگر مزدور که شاید او هم به دنبال رستگاری است. به هر حال داستان جذاب، شخصیتپردازی مثالزدنی، تاثیر عواقب در پایانبندی، دیالوگهای پرداخته شده و پیچشهای غیرقابل پیشبینی، The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition را حداقل در زمان خود تبدیل به یک بنچمارک داستانی در آثار نقشآفرینی میکند که شاید بدون در نظر گرفتن نسخه سوم همین سری، اکنون هم جزو برترینها باشد.
با وجود آن که بسیاری از موارد درون بازی به صورت مستقیم از کتابهای مجموعه The Witcher الهام گرفته شده است اما نمیتوان منکر ابداعات CD Projekt Red شد. در همان ابتدای کار میتوان تاثیر اساسی تصمیمهای توسعه دهندگان و ایدهپردازان این استودیو لهستانی در تلفیق موارد کتاب با ایدههای نو جهت ساخت و پرداخت یک گیمپلی جذاب را مشاهده کرد. برای مثال گرالت درون روایت کتاب هرگز دو شمشیر خود را به صورت همزمان حمل نمیکرد و در درگیریهای بیشتر از آن چه به نظر میرسد وامدار اسب خود بود. همانگونه که احتمالاً قابل پیشبینی است، درون بازی هر دو شمشیر در پشت گرالت و همیشه همراه او هستند؛ اما در کل چه نیازی به دو شمشیر است؟
در حقیقت آموزشهای سخت گرالت در عنفوان جوانی به خوبی به او آموخته است که نمیتواند از مواد مشابهی روی موجودات متفاوت استفاده کند. نه تنها گیاهان و جادوها تاثیرات متنوعی روی انسانها و غیرانسانها دارند، بلکه شمشیرهای فولادی و نقرهای هر دو استفادههای به خصوصی دارند. گرالت در مبارزات خود پس از انتخاب شمشیر مناسب، با ترکیب جادوهای ضعیفی که آموخته است، هدف خود را به سرانجام میرساند.
صحبت از جادو شد؛ در واقع گرالت یک ساحره تمام عیار نیست و تعلیمات و تجربیات او نسبت به ساحرهها در سطح پایینتری قرار دارد. این قابلیتهای جادویی که شامل Quen، Axii، Igni، Arad و Yrden میشوند، در ترکیب با ضربههای سبک، سنگین و دفاع عمق خوبی به مبارزات میبخشد. اگرچه مبارزات The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition هرگز صحنههای سینمایی همانند آن چه در مجموعههایی مانند Assassin’s Creed را شامل نمیشود اما برای یک اثر نقشآفرینی و مخصوصاً ده سال پیش خیلی خوب به نظر میرسند. این مبارزات زمانی که صحبت از ساخت بمبها و روغنها میشود، مقداری جذابتر میشوند و اگر به مهارت خوبی در تلفیق تمام موارد در دسترس برسید، شما را سرگرم نگه خواهند داشت.
با این حال بعید به نظر میرسد که این مبارزات در درجههای سختی معمولی یا اندکی سخت چندان چالش برانگیز باشند. در حالی که ما توقع سختی طاقتفرسای عناوین سولزبورن را در حالت استاندارد نداریم اما سازندگان مبارزات را سادهتر از حد معمول طراحی کردهاند. موردی که اصلاً قابل قبول نیست، به حالت سکون و ثابت گرالت هنگام دفاع بازمیگردد که سازندگان خوشبختانه در نسخه سوم به اصلاح آن پرداختند اما شوربختانه قرار نیست که در نسخه دوم به آسانی با آن کنار بیایید.
مخفیکاری یکی دیگر از شاخههای اصلی گیمپلی محسوب میشود که نسبت به عناوین دیگر همسبک شبیه شوخی به نظر میرسد و شاید حذف آن در نسخه سوم بهترین تصمیم ممکن بوده است؛ البته اگر CD Projekt Red قادر به پیادهسازی سیستم مخفیکاری بهتری بود، شاید نسخه سوم هم به استفاده از آن میپرداخت ولی در مقایسه با بازیهای نقشآفرینی مطرح دیگر مانند The Elder Scrolls V: Skyrim به نظر میرسد که سازندگان این ژانر هرگز در خفا کاری از پیش نخواهند برد.
زمانی که مشغول مبارزه یا انجام مخفیکاری در جهان The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition نباشید، مسلماً مشغول گشتوگذار در آن جهت رسیدن به مقصد و انجام ماموریت خود خواهید بود. متاسفانه در نظر گرفتن مساحت و فعالیتهای موجود در The Witcher 3: Wild Hunt به کلی میتواند تجربه کمیت و کیفیت دنیای نسخه دوم را زیر سوال ببرد اما این مقایسه نیست که تلاش سازندگان نسخه یاد شده را نابود میسازد؛ وقتی نام The Elder Scrolls V: Skyrim، اثری که در همان سال عرضه شد، به میان میآید، ماهیت و چیستی نقشه و فعالیتهای موجود در The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition محو میشود و مطمئن باشید که بسیاری از بازیکنان به انجام این مقایسه پرداختهاند و خواهند پرداخت. احتمالاً بازیکن بارها این سوال را بپرسد که آیا این عنوان یک اثر جهان باز است یا تنها به ایفای نقش یک جهان باز میپردازد؟
جدای از این که ابعاد و فعالیتهای جانبی موجود در بازی مورد بحث چندان جذاب نیست، مبارزاتش جدای از فقدان ارکان سینماییتر، چالش بزرگی را نیز ایجاد نمیکنند و دوربین هم از مشکلات دیگری تلقی میشود که حتی در نسخه سوم هم به قوت خود باقی مانده است. نمیتوان گفت که چندین بار هنگام مواجه با دشمنان سراسیمه خواهید شد که سیستم رهگیری دشمنان بیفایده خواهد بود و در نهایت از پشت ضربه خواهید خورد. البته این به معنای هوش مصنوعی اعجابانگیز دشمنان نیست بلکه کنترل بازی با وجود تمام پیشرفتهایش نسبت به نسخه اول، به نقطه مورد نظر نمیرسد. هوش مصنوعی دشمنان در این بین هرگز از صفت عادی فراتر نمیرود و اگر نتوان آن را یک نقطه ضعف خواند، خبری از تعریف و تمجید هم نیست.
نسخه سوم مجموعه بازیهای ویدیویی The Witcher معنی عظمت آنی در هر دو بخش جهان باز و جلوههای دیداری چشمنواز را به کاربران نشان داد. با این وجود نسخه دوم ادعایی در زمینه جهان باز ندارد و به لطف کار کمتری که ساخت جهان آن میطلبید، شاهد جلوههای دیداری زیبایی در زمان عرضه بازی بودیم. شکل و شمایل بازی مذکور با توجه به عرضه نسخه Enhanced Edition حتی از قبل هم بهتر شد و یک گرافیک آرمانی را روی ایکس باکس ۳۶۰ و رایانههای شخصی به نمایش گذاشت. با وجود آن که درون نسخه دوم تنها قسمتهای بسیار کوچکی از جهان کتاب با نام «قاره» قابل مشاهده و تعامل است اما توسعه دهندگان بخش گرافیک از هر دو بعد فنی و بصری به مقطع تحسین برانگیزی صعود کردهاند.
اگر فقط و فقط کمی با CD Projekt Red آشنایی داشته یا حداقل اخبار مربوط به Cyberpunk 2077 را دنبال کرده باشید، میدانید که این شرکت به عدم بهینهسازی مناسب شهره است. اگرچه The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition با کولهباری از مشکلات بصری همچون باگ روانه بازار شد اما کاربر به ندرت با بافتهای ضعیف یا افت فریم در این عنوان مواجه خواهد شد؛ به طوری که سختافزار نسل هفتمی ایکس باکس ۳۶۰ در همان زمان هم در بارگذاری بافتها با تاخیر مواجه نمیشد و شاید بتوان پولیش شدهترین بازی این استودیو پرحاشیه را همین اثر نامگذاری کرد. با چشمپوشی روی باگهایی که اکنون به کمترین مقدار خود رسیدهاند، کاربر میتواند یک ماجراجویی نسبتاً زیبا را با گرالت رقم بزد که اگر ۱۰ سال پیش موفق به اجرایش میشد، شاید به بهینگی الان نبود اما مسلماً تاثیر شگرفی داشت.
بحث درباره گرافیک هنری این عنوان شاید آسانتر از گرافیک فنی باشد. هنر هرگز قدیمی نمیشود و این موضوع را میتوان به صراحت در تار و پود The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition مشاهده کرد. هنوز هم تماشای درختان، جنگلها، شهرها و تمام موارد بصری این اثر لذتبخش هستند. استفاده از نورپردازی بینقص، تکنیکهای جدیدی که در زمان عرضه بازی نوین بودند و کیفیت بالای طراحی شخصیتها، همه و همه نشان میدهند که CD Projekt Red در تمام تاریخچه خود به دنبال خلق و پایهگذاری معیارهایی بزرگ برای بازیهای ویدیویی بوده است. شاید اکنون ۵ سال پس از عرضه نسخه سوم مجموعه، هیچ چشمی به زیباییهای The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition اغراق نکند اما محیط کوچکتر این عنوان و فشار کمتری که روی استودیو حاکم بوده، به سازندگان امکان داده تا روی هر شی به اندازه کافی وقت صرف کنند. گشتوگذار در دنیای این نسخه هنوز هم خالی از هیجان نیست و خیلی سخت میتوان منظرهای زیبا در دور دست یا دیوارهای دو شهر کوچک The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition را در نظر نگرفت.
آقای مارسین پرزیبیوویچ (Marcin Przbytowicz) نه تنها در تهیه موسیقیهای این نسخه به غایت عالی عمل کرده بلکه هنوز هم دست از حماسهسازی برنداشته است و تمام عناوین CD Projekt Red با آثار او عجین شدهاند. گوش سپردن به موسیقیهای تلفیقی و کاملاً مناسب او در The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition و این که چگونه کیفیت آنها در نسخه سوم به مراتب بهتر هم شدهاند، حقیقتاً جای تعجب دارد. استفاده از نواهای دلچسب در مواقع عادی، تنظیم نواهای مناسب حین روایت و از همه مهمتر جاری شدن موسیقی در لحظات درگیری و مبارزات چنان عالی انجام شدهاند که باید به احترام بازیهای جدیدتر این استودیو، به اشتباه از آنها ایراد بگیریم!
کیفیت موسیقی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در کنار تنوع فراوان آن ایرادات آشکار گیمپلی را محو میکند، باگهای بازی را صیقل میدهد و در نهایت بازیکن را به آشتی دوباره با بازیهای ویدیویی فرا میخواهند. در واقع با توجه به مقدار محتوای در نظر گرفته شده برای بازی، تعداد موسیقیها گاهی اوقات حتی بیش از اندازه به نظر میآید. آهنگساز مذکور نه تنها به خلق جو بازی آن هم در زمانی که گرافیک تا به این حد مرزهای واقعیت و توهم را نزدیک نکرده بود، کمک فراوانی میکند بلکه این روند را با یک سیر صعودی مواجه میسازد تا در The Witcher 3: Wild Hunt و Cyberpunk 2077 هم شاهد اوجگیری آن باشیم.
از سوی دیگر نمیتوان در بخش صداگذاری به نوای فراموشنشدنی گرالت و تریس اشاره نکرد. لذت گشتوگذار در محیط و شنیدن صدای NPCهایی که به کار خود و البته اظهار نظرهای اساسی مشغول بودند، شاید قبل از این عنوان در درجه پایینتری سیر میکرد. هر بار که گرالت شروع به ادا کردن دیالوگهای ساخته و پرداخته خود میکند، طی یک همکاری مثالزدنی بین روایت، تفکر به عواقب سنگین تصمیمگیری و البته صداگذاری عالی، بازیکن غرق در عظمت این شخصیت میشود. حتی تصور این موضوع نیز فاجعه است که اگر CD Projekt Red نمیتوانست به استانداردها و تجربه لازم در این نسخه دست یابد، چگونه میتوانست اثر بعدی خود را عرضه و در دید همه قرار دهد.
جدای از موارد اصلی، صدای برخورد شمشیرها، صدای مربوط به افکتهای جادویی گرالت، صداگذاری شخصیتهای فرعی، استفاده از صدای مربوط به دشمنان و هیولاها شاید در زمان عرضه بازی مناسب به نظر میرسیدهاند اما اکنون چندان قابل دفاع نیستند و همانند گذشته که تنها به سطح قابل قبول فائق میآمدند، در همان جایگاه باقی میمانند. صدای افکتهای جانبی نسبت به دیگر آثار سالهای پایانی نسل هفتم و مخصوصاً بازیهای نقشآفرینی چیز خاصی برای عرضه ندارند و باید خوشحال بود که توجه عظیمی به گرالت و شخصیتهای مکمل او یعنی تریس و King Slayer شده است. با آن که NPCها هم در زمان خود یک استاندارد جدید به شمار میآمدند اما نسخه سوم در سوی دیگر نشان داد که چه پتانسیلهای فراوانی در این بخش قابل بازسازی بودهاند. اگر از اندک مشکلات فنی بخش صداگذاری همچون پخش بیدلیل موسیقی در صحنههای غیرمرتبط نیز بگذریم، تجربه صوتی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition ایراد قابل توجهی ندارد و کاملاً در جهت اهداف سازندگان در خلق جهان و روایتی پویا پیش میرود.
بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در حالت عادی چنان زیر سایه نسخه بعدی قرار میگیرد که گویا نباید به نقد و بررسی آن پرداخت. تمام قابلیتها در نسخه سوم به صورتی بهبود یافتند و به حدی از کیفیت رسیدند که The Witcher 3: Wild Hunt اکنون به عنوان آخرین اثر نقشآفرینی بزرگ نسل هشتم و یکی از برترین بازیهای تاریخ شناخته میشود؛ اما آیا با وجود همه این موارد میتوان از تجربه نسخه دوم چشمپوشی کرد و مستقیماً به سراغ تجربه نسخه سوم رفت؟ در حقیقت اگر این کار را کنید، مرتکب اشتباه بزرگ و نابخشودنی شدهاید. بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition هنوز حتی بعد از حدود ۱۰ سال مکانیزمهای گیمپلی نسبتاً سرگرمکننده، گرافیک هنری کمیاب، موسیقیهای به شدت دلنشین و از همه مهمتر یک داستان اساسی دارد که سخت میتوان در میان بازیهای امروز به جستوجوی آن پرداخت. نسخه ارتقایافته The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition که هدف این نقد و بررسی قرار گرفته بود، دارای بهترین کیفیت و کمترین مشکلات خود است که شاید بهترین زمان برای تجربهاش باشد. اگر بتوانید با ضعفهای متعدد گیمپلی بازی یاد شده کنار بیایید و چیزی بیشتر از گرافیک فنی برای شما ارزش داشته باشید، ماجراجوییهای گرگ سفید در این نسخه چشماندازی وسیع را در اختیارتان قرار میدهد که طعم شیرین توجه به ارجاعات در نسخه سوم را باری دیگر ارزانیتان خواهد کرد.