بازی Rolando: Royal Edition با آن که روش خاصی برای بهروز کردن ایدههای قدیمی شدهاش ندارد، ولی همچنان بازسازی و خاطرهبازی مناسبی از یکی از بهترین بازیهای موبایلی سالهای گذشته را تحویلمان داده است.
هر زمان که نوبت به بررسی یک بازی ویدیویی بهبودیافته میرسد، اکثر مخاطبان میخواهند دربارهی میزان پیشرفت گرافیکی و رشد یا عدم رشد چشمنوازی آن اطلاع داشته باشند. چرا که ریمسترها در ۹۰ درصد مواقع، کاری به جز بهبود تکسچرها، سایهزنیها و نورپردازیها انجام نمیدهند و با دست نزدن به فاکتورهای غیر قابل تغییر همچون داستان و گیمپلی، فرصت ارائهی خود به بازیکنانی تازه را به دست میآورند. بااینحال، خواسته یا ناخواسته یکی از مهمترین موارد مرتبط با نظر نهایی مخاطبان و منتقدان نسبت به هر کدام از این بازیها، به کمیت و کیفیت همان عناصر بدون تغییر گره میخورد. در حقیقت با آن که اصل کار انجامشده روی یک نسخهی ریمستر (و نه ریمیک) موردی جز خوشجلوهتر کردن آن نیست، اما وقتی سازندگان با انجام تمامی کارهای مد نظرشان اثر نهایی را مجددا و با گذر چند سال از زمان انتشار اولیه به بازار میفرستند، همگان نیز تکتک ابعاد محصولشان را زیر ذرهبین میگیرند. این یعنی سنجشِ همهچیز بر پایهی انتظارات روز، که میتواند باتوجهبه ضعفهای بخشهایی بدون تغییر از آثاری قدیمی نسبت به محصولات مشابهِ ارائهشده در بازار، آنها را در حالتی واقعگرایانه و فارغ از عالی، خوب یا معرکه بودنشان در زمان عرضهی اولیه، به مخاطبان معرفی سازد.
اتفاق توصیفشده، متاسفانه دقیقا همان مورد کلیدی و انکارناپذیری است که هنگام بررسی بازی آیفون Rolando: Royal Edition با آن مواجه میشویم. یک ریمستر لایق تجربه که مشخصا پیشرفتهایی نسبت به نسخهی اصلی داشته است و در عین آن که یکی از بهترین بازیهای دنیا برای سیستمعامل iOS در اواخر دههی اولِ قرن بیستویکم میلادی را مجددا تقدیممان میکند، وقتی آن را با متر و معیارهای امروز میسنجیم، تنها و تنها میتواند بهعنوان محصولی خوب و اشکالدار درون مدیوم خود که ضربات جبرانناپذیری از برخی ضعفهایش میخورد، معرفی شود. ضعفهایی که البته برخی از آنها مانند کمانرژی ظاهر شدن و عدم جذابیت کافی صداگذاریها، بهشدت در Royal Edition شانس برطرف شدن را داشتهاند و همین موضوع، آنها را پررنگتر از قبل، جلوه میدهد.
گیمپلی Rolando ظاهری ساده و طراحی درگیرکنندهای دارد که حسوحالی ترکیبشده از بازیهای پازلمحور و پلتفرمر را ارائه میکند. نحوهی تعامل اصلی بازیکنان با اثر نیز به انتخاب کردن یک یا چندتا از شخصیتهای توپی آن و حرکت دادنشان به کمک چپ و راست و بالا و پایین کردنِ خود گوشی هوشمند است که البته بعضا به لمسهایی کوتاه به هدف انداختن این موجودات بامزه به طرفین نیز، احتیاج دارد. مابقی کار گیمر در طول بازی هم از نظر گذراندن مسیر و تلاش برای رساندنِ صحیح و سالم تکتک توپهای رنگی به در خروجیِ قرارگرفته در انتهای راه خواهد بود که به سبب برخورداری شخصیتها از قدرتها و ضعفهای گوناگون، حداقل در اوایل کار، به این سادگیها خستهکننده نخواهد. چرا که هرچهقدر در بازی جلو میروید، موانع قرارگرفته در مقابلتان سختتر میشوند و همچنین نیاز به افزایش دقتتان برای بهرهبرداری از نقاط قوت هر کاراکتر، شکلی جدیتر به خودش میگیرد. همین هم کاری میکند که بازی در ارائهی مراحلی فکرشده و چالشبرانگیز موفق باشد و از جایی به بعد، گرفتارِ تکرار طراحیهای پیشین خود نشود.
در عین حال، متاسفانه با استانداردهای امروز و انتظاراتی که مخاطب از یک بازی ۳ دلاری آیفون دارد، سیر صعودی بازی در به وجود آوردن تغییراتِ سرگرمکننده، کند به نظر میرسد. این مسئله به سختی توسط مخاطبان قدیمی احساس خواهد شد اما بازیکنان تازهترِ پلتفرم موبایل که در همین سالهای اخیر مشغول شدن با بازیهای آن را آغاز کردهاند، مثلا با گذر هفت مرحلهی Rolando: Royal Edition، احساس رویارویی با اثری گرفتارشده به تکرارِ را پیدا میکنند که فقط پازلهای خلاقانهاش آن را از ضعیف جلوه کردن کامل، نجات میدهند. زیرا گیمپلی پلتفرمر Rolando، به وضوح پس از مدتی قابل پیشبینی خواهد شد و عملا آنقدر هیجان و تازگیاش را از دست میدهد که بازیکن حتی در صورت باختن، نتیجهی حاصلشده را نه از سر نابلدی که از سر بدشانسیاش میبیند.
مسئلهی گفتهشده، باتوجهبه اهمیت جدیاش باعث میشود که منهای پرتحولترین و بهترین مراحل بازی مانند آخرین بخش از آن که پازلی بزرگ و هدفمند را در مقابلمان میگذارد که باید برای پشت سر گذاشتنش آن را به درستی آموخت، Rolando هر چندوقت یک بار برای مخاطبان جدید، حسوحالی تکراری را به خود بگیرد و مناسب بازیکنانی شود که فقط میخواهند در اوقات فراغتشان، چالشی برای پشت سر گذاشتن داشته باشند و وقت خود را آنچنان هم هدر ندهند. نه آنهایی که یک ویدیوگیمِ موبایلی خوب را در وقتی کنارگذاشته برای آن باز میکنند و به سان یکی از بازیهای کنسولی مورد علاقهشان، مشغول تجربهی آن میشوند. چون Rolando برای دستهی دوم، ابدا آوردهی خاصی ندارد و در دنیای امروز، هرگز جزو بازیهایی نیست که همگان باید شانس یک بار تجربه کردنشان بهصورت کامل را به خود ببخشند. مخصوصا که اکنون، بازیهایی الهامگرفته از آن را میتوان یافت که با بهروزرسانی فرمول طراحی مراحلش و استفاده از عناصر بصری و صوتی جذابتر، لیاقت بیشتری برای جلب توجه گیمرها دارند.
متاسفانه Rolando: Royal Edition که هیچ تغییر قابل توجهی هم در صداگذاریهای بازی اصلی به وجود نیاورده، به قدری از این نظر تهی است که گاهی با خودتان فکر میکنید که یقینا با بیصدا تجربه کردن آن، یقینا نتیجهی بهتری را تحویل میگیرید. بازی نه برای صداگذاریهای حاصل از برخوردها یا به وجود آمدن اتفاقاتی در محیط حوصلهای آنچنانی به خرج داده است و نه باتوجهبه دیالوگهای شخصیتهایش که البته خودشان هم دائما اضافی، نالازم و بدون سودآوری برای محصول به نظر میرسند و تنها بهصورت نوشتاری و با شنیده شدنِ دوباره و دوبارهی یک صدای بدون تغییر روبهروی مخاطب قرار میگیرند، دلیلی برای تجربه شدن با هدفون یا صدای بلند را به شما میبخشد. بهگونهای که وقتی به خاطر ضعفها و غیر قابل پیشبینی بودنهای ناپسند سیستم کنترلی مجبور به تلاش دوباره و دوباره برای پشت سر گذاشتن موفقیتآمیز بعضی از سکوبازیها (که در بارهای ابتدایی سرگرمکننده هستند و در ادامه این ویژگی را از دست میدهند) میشوید، موسیقی تکرارشونده و بدون تغییر بازی را صرفا عاملی برای پرت کردن هوش و حواستان از گیمپلی میبینید. همین هم باعث میشود که احتملا با قطع کردن صدا، عطای استفاده از آن را به لقایش ببخشید. هرچند که هیچکدام از این موارد منفی حتی برای یک لحظه باعث نمیشوند که قیمتگذاری منصفانه و به دور از سودجوییهای ناصحیحِ سازندگان را از یاد ببرید و حداقل از اینکه به اندازهی مبلغ دادهشده محتوا دریافت کردهاید، راضی نباشید.
Rolando: Royal Edition با اینکه تقریبا در نود درصد ثانیههایش همزمان با طراحی پازلها و نبردهای خاص و رضایتبخش، سکوبازیهایی مشابه را با سر و شکلی جدید تقدیممان میکند، انصافا در رنگ و لعاب و جزئیات بخشیدن به محیطهایش عالی است و حتی بهبودهای این نسخهی ریمسترشده، جذابیت بصری بازی و گرافیک هنری مینیمال و دوستداشتنی آن را بیشتر به رخمان میکشند. محصول شرگن HandCircus برخلاف بسیاری از بازیهای ویدیویی مشابه که میخواهند همان کنترلر کنسولها را روی یک گوشی هوشمند پیاده سازند و هیچ خلاقیتی هم برای انجام صحیح این کار ندارند، تجربهای متناسب با پلتفرم مقصدش را ارائه میدهد که شاید سیر صعودی سرگرمیآفرینی و پازلسازیهایش به اندازهی کافی شیب تندی نداشته باشد، ولی این هرگز بالا و بالا رفتن Rolando با پیشروی دقایقش را زیر سؤال نمیبرد.
اگز جزو گروهی هستید که از تجربهی Rolando روی اولین آیفونشان خاطره دارند، بعید نیست که با تجربهی برخی از مراحل این بازی، سرشار از حس شیرین نوستالژی شوید و بعد هم به سرعت آن را کنار بگذارید. اما اگر تا به امروز اثر مورد بحث را تجربه نکردهاید، خودتان را مخاطب جدی بازیهای موبایلی میدانید و به آثاری با سبک آن که خالی از خریدهای درونبرنامهای هستند علاقه دارید، Rolando: Royal Edition با همهی ضعفهایش احتمالا در انتها تبدیل به خاطرهی تلخوشیرینی میشود که از آن به نیکی یاد میکنید.
این بازی روی پلتفرم iOS بررسی شده است.
برای آنهایی که تا به امروز هیچکدام از نسخههای سری Rolando را بر روی گوشیهای هوشمندشان تجربه نکردهاند و میخواهند یک بازی پلتفرمر با گیمپلی گرهخورده به قابلیتهای پلتفرم مقصد را تجربه کنند، Rolando: Royal Edition هرگز تجربهی بد یا متوسطی نخواهد بود. اما آنهایی که مدتها قبل اثر مورد بحث را به پایان رساندهاند یا در طول سالهای اخیر شانس سرگرم شدن با بهترین بازیهای مشابه عرضهشده برای آیفونها را به خودشان بخشیدهاند، اصلا بعید نیست که به جای شناختن این بازی در قالب نسخهی ریمسترشدهی یکی از بهترین ویدیوگیمهای موبایلی چندین و چند سال قبل، ساختهی HandCircus را با موسیقیهای بی حسوحالش، صداگذاریهای پیش پا افتادهاش و طراحی مراحلی که انگار نسخهی بهتر تکتکشان را بارها و بارها دیدهایم، به یاد بیاورند.
محمدحسین جعفریان