بازی Getting Over It with Bennett Foddy اثر عجیب و خلاقانهای است که باید حتما تجربهاش کنید تا با جنس خاص آن آشنا شوید.
بازیهای مستقل همیشه حاصل تلاشها و عرقریختنهای افرادی است که مشکلات سرراهشان را نادیده میگیرند و برای رسیدن به هدفی که قرار است باشکوهترین نقطه زحماتشان باشد، چیزهای زیادی را فدا میکنند. گاهی اوقات چنین آثاری به دست تیمهایی نسبتا بزرگ با اعضایی باتجربه ساخته میشوند که ایدههایشان بارها بارها توسط هر جزئی از تیمشان سنجیده میشود و طبیعی است که خروجی کار هم اثری خواهد بود که حداقل از چند فیلتر قابل اتکا عبور کرده است. در کنار این، بازیهای مستقلی هم هستند که فقط و فقط به دست یک نفر ساخته میشوند و از قضا آثار موفقی هم از آب درمیآیند، اما نکته اصلی اینجا است که یک نفر باید چقدر به ایده خودش ایمان داشته باشد که کل مسیر را یکتنه طی کند؟ خوشبختانه این دسته از بازیسازان شجاع اصلا کمتعداد نیستند و این خبر خیلی خوبی است. آثاری مثل Gorogoa یا حتی 41148 جزو نمونههای موفقی از این دست بازیها هستند که در طول سالهای اخیر این راه را ادامه دادهاند و حالا هم اثری به نام Getting Over It به این فهرست اضافه شده و حسابی هم سروصدا کرده است. اثری که باز هم حاصل باور به یک ایده قوی است که به شکلی کاملا رضایتبخش پیادهسازی شده و نتیجهای تحسین برانگیز در پی داشته است.
ساخته دست بنت فادی، بازی خیلی سختی است. از آن دست بازیهایی که یک اشتباه، عجله یا ندانم کاری با بیرحمی تمام لگد به تمام پیشرفتها و زحمتهای شما میزند و همه چیز را صفر میکند، اما این سختی به طرز عجیب و غریبی دوست داشتنی و حتی گاهی خندهدار است. اینکه به پودر شدن تمام دستاوردهایتان بخندید واقعا کار سختی است، اما بازی Getting Over It جو خاص خودش را دارد که شما را تشنه این میکند تا چالشهای قبلی را دوباره تکرار کنید و خودتان را به بخشهای کشفنشده نقشه برسانید. اینکه چرا و چطور این بازی میتواند شما را از خستهکننده شدن تکرارهای پرشمارش بازدارد، دلایل مختلفی دارد که در ادامه بازگو خواهیم کرد، اما اول از همه بگذارید نگاهی به کلیت بازی و گیمپلی آن بیندازیم.
در بازی Getting Over It که داستان مشخصی ندارد، شما باید به مردی که داخل یک دیگ گیر افتاده و تنها دارایی ارزشمندش یک کلنگ است، کمک کنید تا موانع پیشرویش را پشت سر بگذارد و به بالاترین نقطه روی زمین برسد. همانطور که گفتم بازی داستان مشخصی ندارد و به همین دلیل هم بازیکن از همان ابتدا، انتظار رویدادهای خاصی را در جریان گیمپلی ندارد. فقط شما هستید و موانع متعددی که باید پشتسرشان بگذارید. مکانیزمی که سازنده برای عبور از صخرهها و مناطق مختلف براش شما در نظر گرفته، بسیار ساده و خلاقانه کار شده است. فقط کافی است نوک کلنگتان را به یک جایی گیر بیندازید و سپس خودتان را به بالا پرتاب کنید. فیزیک مناسب و منطقی بازی، باعث میشود تا همین المان کنترلی ساده تا انتهای کار برای شما پاسخگو باشد. در حقیقت بازی از طریق افزودن المانها و قابلیتهایی جدید تنوعی به گیمپلی نمیدهد، اما راههای دیگری را برای این کار انتخاب کرده است که در نوع خود به اندازه کافی شما را نسبت به ادامه بازی امیدوارتر میکنند.
یکی از ویژگیهای جالب گیمپلی این است که گاهی اوقات شما با موانعی روبرو میشوید که عبور از آنها غیرممکن به نظر میرسد، اما همین که یکبار پشتسرشان بگذارید، تازه میفهمید که در چه بخش سادهای از بازی گیر افتاده بودید. برای مثال، در یکی از مراحل اولیه که عبور از یک مسیر باریک و عمودی بود، به قدری تلاشهایم نتیجه نداد که دیگر میخواستم از خیر بازی و بررسیاش بگذرم، اما همین که یکبار توانستم از پس موانع آن بخش عبور کنم، گذشتن از همان مسیر در دفعات بعد تبدیل به یکی از سادهترین کارهای من در طول بازی شده بود. در واقع بازی با هر بار گیرانداختن شما چیزی بهتان یاد میدهد و به همین دلیل هم پیمودن یک مسیر برای دهها بار نیز مشکلی برایتان نخواهد داشت چون دیگر میدانید که قرار است چه بکنید و به همین دلیل هم تمام تمرکزتان روی آخرین مانعی است که زحمات شما را به باد داده است. میدانم که الان برایتان سوال پیش میآید که چه دلیلی دارد وقتی شما از یک بخش عبور کردید، برای دفعات بعدی نیز دوباره همین مسیر را طی کنید؟ اول از همه خیالتان را راحت کنم که بازی سیو دارد و قطعا اینطور نیست که تلاشهایتان بیهوده هدر برود، اما به قول راوی بازی، سیستم سیو در Getting Over It کمی متفاوت است و علاوه بر پیشرفتهای شما، اشتباهاتتان را هم سیو میکند. پس اگر دوست دارید اشتباهاتتان ذخیره نشوند، بهتر است اصلا اشتباه نکنید و اگر هم میخواهید اشتباه نکنید، بهتر است اصلا عجله نکنید. این بازی جای آدمهای بیصبر و حوصله نیست. اگر فکر میکنید که برای بارها و بارها شکست خوردن آمادگی ندارید و خیلی زود تمرکزتان را از دست میدهید، بهتر است اصلا سراغ Getting Over It نروید.
اصلیترین علت شکست خوردن شما در بازی نه مردن کاراکتر اصلی است، نه وجود انپیسیهایی به نام دشمن است و نه هیچ عامل خارجی دیگر. فقط و فقط این شما هستید که باعث شکست خودتان خواهید شد و البته طراحی فوقالعاده نقشه بازی هم، مسیر را برای دیوانهوار کردن این شکست، هموارتر خواهد کرد. نقشه بازی به گونهای طراحی شده است که شما در هر منطقهای اگر اشتباه کنید، سر بخورید یا به هر علتی کلنگتان را نتوانید در جای قرص و محکمی گیر بیندازید، پایین میافتید و منظور از این پایین، نه یک متر و دو متر بلکه همانجایی است که بازی را از آن آغاز کرده بودید. شاید باورتان نشود، اما حتی اشتباه در پشتسرگذاشتن آخرین مانع بازی هم میتوانید شما را به نقطه آغازین بازی بفرستد. پس حالا فهمیدید که چرا میگویم هیچوقت عجله نکنید. نقشه بازی جدا از این طراحی خلاقانهاش، تنوع بسیار زیادی هم در محیطها و موانعش دارد که گاهی اوقات لازم است در حین عبور از برخی از آنها چندین بار شکست بخورید تا بالاخره قلقش دستتان بیاید. تنها ایرادی که در گیمپلی بازی گاهی اوقات شما را آزار میدهد و شاید باعث از بین رفتن بیهوده زحمات بازیکن شود، پرشهای نامتناسب با نیرویی است که شما وارد میکنید. این مورد به ویژه وقتی پیش میآید که مثلا کلنگ شما به یک جایی گیر بکند و در حین بیرون کشیدن آن گاهی اوقات به شکلی غیرمنطقی به سمتی دیگر پرتاب میشوید که خب تاحدودی مایوسکننده است.
دردهایی که الان میکشم، همان شادیهایی است که در گذشته تجربه کردهام.
– سی. اس. لوییس
الان که این جمله را میخوانید شاید کمی شما را به فکر فرو ببرد، شاید در خاطراتتان غرق شوید و به درست یا غلط بودنش فکر کنید، اما وقتی راوی بازی این جمله را برای شما میخواند، به هیچ کدام از چیزهایی که گفتم فکر نمیکنید. بلکه احتمالا با صدای بلند به گوینده محترم میگویید «خفه شو!» و شدیدا دوست دارید گوشی موبایل را روی سرش خرد کنید. اما چرا؟ خب طبیعی است وقتی که پس از ساعتها تلاش به نقطهای جدید میرسید و سپس بخاطر یک اشتباه ساده به اولین نقطه کار باز میگردید و راوی با لحنی تمسخرآمیز و خونسرد این جمله را برایتان میخواند، کاری جز حرص خوردن از دستتان برنمیآید. بله، بازی Getting Over It حتی در این زمینه هم خلاقیت فوقالعادهای به خرج داده است. بازی به طور مشخص موسیقی و صداگذاری خاصی ندارد، اما همین که یک جا گیر میافتید یا با یک اشتباه تمام پلهای پشت سرتان را آوار میکنید، راوی بازی شروع به سخن گفتن میکند و گاهی هم موسیقیهای جالب و البته در آن لحظه اعصابخردکنی برایتان پخش میکند که بیش از پیش سوهان روحتان شود. سازنده خیلی خوب تشخیص داده است که چه موقعی باید سر به سرتان بگذارد و این کار را به بهترین شکل ممکن هم اجرا کرده است. البته اگر آدم سختگیری نباشید، شاید این سخنان راوی مثل من گاهی شما را نیز به خنده بیندازد، اما چیزی که واضح است، بازیکن هنوز هم دوست دارد این اثر را ادامه دهد و به نقطه پایانی کار برسد. با این حال پایان بازی هم چندان جذاب نیست یا به عبارت بهتر باید بگویم که این پایان، شاید ارزشش با میزان زحماتی که برای رسیدن به آن کشیدهایم، یکسان نیست. البته در ابتدا گفتم که بازی داستانی ندارد که بخواهیم انتظار خاصی نسبت به آن داشته باشیم، اما باز هم پایان آن میتوانست به مراتب بهتر از اینها باشد. البته، سازنده برای این مورد هم خلاقیت جالبی به خرج داده است، اما خب این یکی به اندازه دیگر ایدههایش خوب ظاهر نشده است.
در مجموع، بازی Getting Over It with Bennett Foddy را میتوان اثری تازه و تجربهای ویژه نامید که فقط از یک بازیساز مستقل برمیآید. ایدههای جذاب و خلاقانهای که شاید در نگاه اول دیوانهوار به نظر برسند، اما خیلی خوب به نتیجه رسیدهاند. این بازی اثری است که در آن شما احساس نزدیکی که خاصی به سازنده پیدا میکنید. مثل اینکه خود بنت فادی در کنار شما نشسته است و بازیتان را تماشا میکند. با این حال، شاید کسانی باشند که فلسفه بازی را نپسندند یا آن را تلاشی بیهوده تلقی کنند، اما با احترام به این سلیقهها، اگر خوب به مسیری که در Getting Over It طی کردهاید نگاه کنید، این بازی پر از تجربههای خاص و ویژگیهای جذابی است که میتواند شما را مجاب به کنار گذاشتن تمام سختیهایش بکند. فقط کافی است که مراقب خودتان باشید تا مایه شکست خودتان نشوید.
بازی Getting Over It with Bennett Foddy اثر خاصی است که اول از همه باید مخاطب باصبر و حوصلهای باشید و سپس سراغ آن بروید. گیمپلی بازی ساده است، اما خلاقیت در جای جای آن به چشم میخورد. از طراحی جالب مسیر گرفته تا صداگذاریها و موسیقیهایی که دقیقا سربزنگاه شنیده میشود. آثار مستقل همیشه جای ایدههای نو هستند و این بازی هم در این زمینه کم نگذاشته است و با وجود تمام ایراداتی که دارد، اثر ارزشمندی محسوب میشود که تجربهای جدید و خاص به مخاطبانش ارائه میدهد.
مهرداد خیاط محمدی