بازی ترسناک Blair Witch، جدیدترین ساخته استودیو بلوبر، هرچند مشکلات مختلفی دارد اما به همان اندازه ویژگیهای مثبتی هم ارائه میکند. همراه بررسی بازی باشید.
فیلم ترسناک Blair Witch (جادوگر بلیر) که در سال ۱۹۹۹ اکران شد، جزو فیلمهای ترسناکی است که تاثیر زیادی روی این ژانر گذاشتهاند. داستان فیلم در مورد چند جوان مستندساز است که برای ساخت مستندی از یک افسانه محلی به اسم بلیر ویچ، وارد جنگلهای نزدیک روستای Burkittsville میشوند اما پس از آن دیگر خبری از این گروه نمیشود تا اینکه درنهایت دوربین آنها پیدا شده و فیلم در اصل ویدیویی است که آنها با دوربینشان ضبط کردهاند. بلیر ویچ در آن زمان با بودجه ۶۰ هزار دلاری ساخته شد و توانست رقم فوقالعاده ۲۵۰ میلیون دلار فروش را به ثبت برساند. برای این فیلم دو دنباله هم ساخته شدند که البته به اندازه قسمت اول موفق نبودند ولی به هر حال بلیر ویچ تاثیرش را روی دنیای فیلمهای ترسناک گذاشت و آثار زیاد دیگری هم با الهام از آن ساخته شدند که به فیلمهای Found Footage یا ویدیوهای پیداشده شهرت دارند. حال بلیر ویچ، که قبلا هم بازیهایی براساس آن ساخته شده بودند دوباره به مدیوم بازیهای ویدیویی آمده و استودیو بلوبر با الهام از آن بازی Blair Witch را ساخته که هماکنون برای ایکسباکس وان و پیسی در دسترس است. اما آیا بلیر ویچ موفق میشود جایی بین بازیهای ترسناک موفق داشته باشد؟ آیا بلوبر پس از Layers of Fear 2 موفق شده یک بازی خوب بسازد؟ ابتدا بررسی ویدیویی بازی Blair Witch را تماشا کنید تا در ادامه بیشتر در مورد آن صحبت کنیم:
باوجود الهام گرفتن کلی بازی از سری فیلمهای جادوگر بلیر، بازی بلیر ویچ داستان اورجینالی برای روایت کردن دارد. داستانی که در سال ۱۹۹۶ یعنی دو سال پس از اتفاقات فیلم اول مجموعه رخ میدهد و در آن، ما شاهد شخصیت الیس هستیم که همراهبا سگش یعنی بولِت وارد جنگل مشهور بلیر ویچ میشوند تا به تیم جستجویی که بهدنبال پیتر شنون، پسر کوچکی که اخیرا گم شده است میگردند ملحق شوند. بلیر ویچ شروع داستانی خیلی خوبی دارد. تماسی که الیس در همان ابتدای بازی با شخصیتی به اسم جِس میگیرد اطلاعات جالب و در عین حال مرموزی از الیس ارائه میدهد و پس از چند دقیقه صحبتهای رد و بدلشده بین الیس و کلانتر هم سوالات بیشتری برای مخاطب ایجاد میکنند؛ سوالاتی مثل اینکه الیس با چه انگیزه شخصی که سایر کاراکترها از آن صحبت میکنند بهدنبال پیتر شنون میگردد؟ رابطه الیس و جس چه وضعیتی دارد؟ چرا کلانتر خیلی علاقهای به حضور الیس در این جنگل و تیم جستوجو ندارد؟ و خیلی سوالات دیگر که دست به دست هم میدهند تا بازی، دقیقا همان شروعی را داشته باشد که میتواند برای یک اثر ترسناک مناسب باشد و در عین حال بتواند با برانگیختن کنجکاوی بازیکن وی را به تجربه بازی و تمام کردن آن تشویق کند. اما خب به مرور زمان، این شروع طوفانی کم کم جای خودش را به روایتی میدهد که دیگر نشانی از آن کیفیت بالای دقایق آغازین اثر ندارد.
البته در یک بازی ویدیویی، المانهای مختلفی در تصمیمگیری نهاییمان راجع به داستان دخیل هستند که بلیر ویچ در برخی از این موارد عملکرد خوب و در برخی عملکرد نهچندان موفقی دارد و به همین دلیل هم داستان بازی نه بهحدی ضعیف است که کلا ارزش دنبال کردن را نداشته باشد و نه آنقدر قوی، عمیق و تأثیرگذار که بتوانیم آن را نمونه خوبی از یک داستان عالی بدانیم. برای مثال کلیت داستان بازی با وجود شروع خوب کشش حتی تجربه ۵-۶ ساعته بلیر ویچ را هم ندارد و به همین دلیل هم دقایقی از بازی صرفا چیزی به روایت آن اضافه نمیکنند و به مواردی مثل قدم زدنهای بیهدف در جنگل خلاصه میشوند که راستش را بخواهید کمی هم حوصلهسربر هستند. اما در عین حال استودیو بلوبر، در چند زمینه هم عملکرد بهتری داشته و یکی از آنها شخصیتپردازی کاراکتر الیس است. الیس شاید در ابتدای بازی کاراکتری به نظر برسد که در قامت یک کلانتر وظیفهشناس وارد جنگلی مرموز میشود و بهدنبال پسر گمشده میگردد، اما به مرور زمان سازندگان از جنبههای جدیدی از شخصیت او رونمایی میکنند؛ برای مثال متوجه میشویم الیس از یک سری اختلالات روانی رنج میبرد که تنهایی را برای او بسیار سخت میکنند یا از طرف دیگر بهخوبی ازطریق فلشبکهایی اطلاعاتی از گذشته و کارهایی که الیس قبلا انجام داده است ارائه میشوند و حتی این موارد، به مرور ذهنیت ما در مورد این شخصیت را هم تغییر میدهند. به همین ترتیب ارتباط الیس با بولِت، سگش، هم یکی دیگر از مواردی است که بازی بهخوبی روی آن وقت گذاشته و موفق شده یک شیمی خوب بین این دو برقرار کند که نتیجه آن، خلق دقایقی پرتنش در بازی است که در آنها به هر شکلی خطری بولت را تهدید میکند و بازیکن ناخودآگاه سعی خواهد کرد تا هر طور که شده، جان این سگ را نجات بدهد.
در ادامه تناقضهای بازی در بخش روایت، به همان میزان که شخصیتپردازی الیس یا ارتباط او با سگش بهخوبی بهتصویر کشیده شدهاند، بازی در خلق آنتاگونیست(های) خوب ناموفق عمل کرده است. شاید بهتر بود بلیر ویچ در این زمینه بیشتر شبیه به فیلمهای مجموعه عمل میکرد اما خب استودیو بلوبر ترجیح داده تا برخلاف جریان فیلمها در بازی به سراغ خلق آنتاگونیستی برود که بارها و بارها مشابهش را در بازیهای ترسناک دیگر دیدهایم و صرفا تهدیدی فیزیکی در بازی بهحساب میآید و هرگز آن بار ترس از یک موجود ناشناخته را که باید تهدید اصلی در دنیای بلیر ویچ باشد به بازیکن منتقل نمیکند. البته برای اسپویل نشدن داستان بازی و تصمیمات آن در رابطه با بحث آنتاگونیست نمیتوانم توضیح دقیقتری در این مورد بدهم ولی خب این مشکلات، حتی تاثیرشان را روی پایانبندی بازی هم میگذارند. براساس تصمیماتی که در طول بازی بگیرید ممکن است چهار پایانبندی مختلف را تجربه کنید که در برخی از آنها، پیچشهایی هم منتظر شما هستند ولی مشکلات بازی در زمینه روایت و بهنوعی عملکرد عجیب آن در لو دادن پایانش پیش از تمام شدن بازی باعث میشود تا این پیچشها را زودتر بتوانید حدس بزنید و در نتیجه آن تاثیری را که باید، نداشته باشند.
اما خب یک بازی ترسناک، همانطور که از اسم آن هم مشخص است باید فراتر و مهمتر از هر ویژگی دیگری در ترساندن بازیکنش موفق باشد. برای قضاوت بلیر ویچ در این زمینه، اول باید نوع ترس موجود در آن را تشخیص بدهیم. اگر در بلیر ویچ بهدنبال جامپ اسکرهای مختلف هستید یا انتظار دارید بازی مثل Outlast 2 ترسش را با مواردی مثل نمایش خون و خونریزی شدید یا موارد چندشآور ترکیب کند، خب ساخته بلوبر شاید آن چیزی نباشد که دنبالش میگردید. چرا که بلیر ویچ با وجود داشتن یک سری جامپ اسکر نهچندان قوی و بهتصویر کشیدن خشونت و خونریزی در چند صحنه، بیشتر سعی کرده روی ترس روانی تمرکز داشته باشد. قدم زدن در جنگل مرموز و معمولا تاریک بازی به خودی خود ترسناک است و بهلطف اتمسفرسازی خوب سازندگان ازطریق ترکیب مناسب جلوههای بصری و مخصوصا استفاده از صداگذاریهای عالی، آن فشار روانی ناشی از بودن در چنین محیطی به بازیکن منتقل میشود. اما اگر همین هم برایتان کافی نیست، باید بدانید که در جنگل مرموز بازی تهدیدهای مختلفی هم در کمین شما هستند؛ تهدیدهایی که شاید نتوانند صحنههای اکشن خوبی رقم بزنند و در ادامه مفصلتر در مورد آن خواهیم گفت اما پرسه زدن آنها و شنیدن صدای پایشان در جایی که به سختی چشم چند متر جلوتر از خودش را میبینید و تنها امید شما حالت دید در شب دوربین یا نور ضعیف چراغقوهتان است، قطعا خواب ناآرامی را برایتان رقم خواهد زد! ولی خب اگر حتی همین هم برای ترساندن شما کافی نیست، باید به دقایق پرتنش و پراسترسی اشاره داشته باشیم که بازی براساس مشکلات روانی شخصیت اصلیاش یا فلش بک زدن به گذشته وی بهتصویر میکشد و همین دقایق هم درواقع ترسناکترین قسمتهای بلیر ویچ هستند و گاهی آنقدر میزان تنش موجود در آنها و فشار روانی که به بازیکن منتقل میکنند بالا میرود که به شخصه در بخشهایی از بازی فقط دوست داشتم سریعتر از محیطی که در آن گیر افتاده بودم خلاص شوم تا شاید برای دقایقی هم که شده بتوانم یک آرامش نسبی را در بازی تجربه کنم. این جنبه از ترس بلیر ویچ چیزی است که قبلا مشابهش را در دیگر بازی استودیو بلوبر یعنی Observer هم مشاهده کرده بودیم و خب این تصمیم درستی بوده که سازندگان سعی کردهاند چنین ترس روانی را در بازی جدیدشان هم بهتصویر بکشند و به جرات میتوان گفت که تا حد زیادی هم در آن موفق بودهاند.
البته با وجود تعریف و تمجید از ترس بازی، بلیر ویچ همیشه هم از این حیث در اوج نیست و گاهی تجربه بازی صرفا به یک قدم زدن ساده در جنگل تبدیل میشود که نه دقایق ترسناکی رقم میزند و نه حتی از حیث روایت داستان و گیمپلی چیزی برای سرگرم کردن مخاطب دارد. به بیان دقیقتر، هرچند بلیر ویچ به اندازه Layers of Fear 2 گیمپلی افتضاحی ندارد ولی کماکان این بخش هم درست مثل داستان ترکیبی از تناقضات است. برای مثال برخی مکانیسمهای بازی، بر پایه استفاده از بولت تعریف شدهاند که خب کیفیت قابل قبولی دارند و هرچند گاهی حرکات بولت دچار باگ میشوند و مثلا وی برای چند دقیقه بین زمین و آسمان معلق میشود یا با وجود درخواستی که شما از وی دارید کارهای نامرتبطی انجام میدهد، اما در مجموع وی هم در چرخه گیمپلی بازی و هم در چرخه روایت داستان و شخصیتپردازی بلیر ویچ جایگاه خوبی دارد. یا فرضا دیگر مکانیسم خوبی که در گیمپلی بازی استفاده شده امکان اعمال تغییراتی در دنیای بازی با تماشای ویدیوهایی است که در جنگل پیدا میکند و اگر آنها را در لحظهای خاص متوقف کنید، تغییراتی در دنیای بازی بهوجود میآید. مثلا ممکن است با یک در بسته روبهرو شوید و در عین حال ویدیویی داشته باشید که در قسمتی از آن این در باز است؛ حال اگر ویدیو را روی این ثانیه متوقف کنید آن در را به شکل باز در دنیای واقعی هم مشاهده خواهید کرد. اکثر پازلهای بازی به همین شکل حل میشوند که ایده جالبی است و تا پایان بازی هم تکراری نمیشود اما خب با وجود جالب بودن این ایده، کلیت پازلهای بازی خیلی چیزی برای به چالش کشیدن مخاطب ندارند و قرار نیست برای حل کردن آنها زحمت زیادی بکشیم.
دیگر بخش گیمپلی بازی هم مربوطبه مبارزه با دشمنان ماوراطبیعی میشود که در دنیای بازی پرسه میزنند. هرچند در بلیر ویچ خبری از سلاح نیست و شخصیت بازی همیشه در حالت بیدفاع قرار دارد، اما موجودات ترسناک بازی به نور حساس هستند و برای همین هم بازی در مقاطعی شما را در موقعیتی قرار میدهد که باید باتوجهبه حرکات بولت محل حضور دشمنان را متوجه شوید و با گرفتن چراغقوه به سمت آنها فراریشان بدهید. راستش را بخواهید دقایقی که منجر به آغاز چنین نبردی میشوند، به خودی خود ترسناک هستند اما خود این نبردها نه کمکی به ترسناکتر شدن بازی میکنند و نه طراحی مکانیک گیمپلی آنها چیزی است که باعث شود بلیر ویچ بیشازپیش مخاطبش را سرگرم کند.
در مجموع بلیر ویچ، قطعا جایی بین بهترین بازیهای ترسناک دنیای بازیهای ویدیویی نخواهد داشت. اما با وجود تمام مشکلاتش هنوز هم میتوان از مواردی مثل شخصیتپردازی خوب کاراکتر اصلی و بهتصویر کشیدن رابطه احساسی وی با سگش راضی بود یا با برخی از جنبههای گیمپلیش تا پایان بازی سرگرم شد. این وسط آنچه که باعث میشود بتوانم تجربه بلیر ویچ را مخصوصا به علاقهمندان بازیهای ترسناک پیشنهاد کنم، ترس روانی خوبی است که استودیو بلوبر قبلا هم در بازی Observer در انتقال آن موفق عمل کرده بود و این بار هم این کار را تکرار کرده است. همچنین بلیر ویچ در زمینه خلق اتمسفر تأثیرگذار هم موفق ظاهر میشود و هم جلوههای گرافیکی بازی برای خلق چنین فضایی کیفیت خوبی دارند و هم اینکه صداگذاریها و موسیقی آن کمک بیشتری به بهتر شدن اتمسفر بازی میکنند. پس با اینکه بلیر ویچ تجربه فوقالعادهای نیست و خیلی نمیتوان خرید مجزای آن را پیشنهاد کرد، اما اگر عضو سرویس گیمپس هستید و این بازی را میتوانید بدون پرداخت هزینه اضافی تجربه کنید، بازی کردنش را پیشنهاد میکنم.
Blair Witch جدیدترین ساخته استودیو بلوبر است که در مقایسه با بازی ضعیف قبلی آنها یعنی Layers of Fear 2 پیشرفت خوبی بهحساب میآید. بلیر ویچ بیشتر از هر چیز در ارائه یک حس ترس روانی و قرار دادن بازیکن در موقعیتهای پرتنشی که میتوانند روح و روانش را آزار دهند، موفق ظاهر میشود و از طرف دیگر شخصیتپردازی خوب کاراکتر الیس و ارتباط وی با سگش مورد دیگری است که به بهتر شدن بازی کمک میکند. اما در عین حال بلیر ویچ مشکلاتی در زمینه روایت داستان یا سطحی بودن برخی مکانیکهای گیمپلیش هم دارد که مانع از تبدیل شدن آن به یک بازی ترسناک عالی میشوند.
افشین پیروزی