امروز قصد داریم به بررسی عنوان وحشت بقای The Chant ساختهی استودیوی Brass Token بپردازیم و ببینیم که آیا اثری شایسته در ژانر وحشت محسوب میشود یا خیر؟
The Chant یک اثر وحشت بقای روانشناختی محسوب میشود که در بین هیاهوی حال حاضر ژانر وحشت و هیجانهای حول محور نزدیک شدن به انتشار عنوان The Callisto Protocol، بسیار بی سروصدا منتشر شد. میتوان گفت که این اثر ایدههای بسیار جالبی را در خود جای داده است و داستان جذابی را نیز روایت میکند که تمرکز کامل بر ذهن انسانها و کلنجارهای شخصی آنها دارد اما با این وجود همچنان از برخی مشکلات اساسی رنج میبرد که باعث میشود نتوان از آن به عنوان یک تجربهی عالی یاد کرد.
در این بازی شما در نقش دختری جوان به نام Jess قرار میگیرید که با خاطرات اندوهناک گذشتهاش دست و پنجه نرم میکند. او در کودکی خواهرش را از دست داده است و خود را مقصر مرگ او میداند و این احساس گناه زخمهای عمیقی بر ذهن و روح او بر جای گذاشته است از همین رو تصمیم میگیرد تا با دوست خود Kim به کمپی متمرکز بر مشکلات روحی و روشهای آرامش و خودشناختی واقع در جزیرهای به نام Glory Island سفر کند تا بلکه بتواند از خاطرات گذشتهاش که همچون انگلی زندگیاش را مختل کردهاند رها شود.
پس از رسیدن به این جزیره و ملاقات با Kim، او شما را با دیگر افراد حاضر در این کمپ آشنا میکند. علاوه بر دو کاراکتر مذکور در این کمپ، چهار کاراکتر دیگر به نامهای Hannah، Sonny، Maya و Tyler نیز در طول داستان بازی ایفای نقش میکنند که هر کدام از آنها شخصیتپردازی بسیار مطلوبی را به نمایش میگذارند و از پیچیدگیهای شخصیتی و روانی خاص خود برخوردارند. هر یک از کاراکترهای بازی به دلایل شخصی و ترسهای خاص خود در این کمپ حاضر شده است و روایت داستان به خوبی بر هر یک از این کاراکترها متمرکز شده و کابوسها و زخمهای روحی آنها را به پلیر معرفی میکند.
در نهایت پس از آشنایی با این شخصیتها زمان برگذاری مراسم اصلی فرا میرسد اما در طی مراسم این گروه با خواندن یک سرود خاص بعدی اهریمنی به نام The Gloom را باز میکنند که از انرژیهای منفی تغذیه میکند. در همین حین Kim کنترل خودش را از دست داده و پا به فرار میگذارد و از اینجاست که Jess خود را در شرایطی مییابد که دیگر نمیتواند تفاوت بین واقعیت و توهم را تشخیص دهد. او حال نه تنها در تلاش است تا دوستش را نجات دهد بلکه باید سعی کند The Gloom را بسته و از این کابوس جان سالم به در ببرد.
از آن جایی که شخصا در عناوین وحشت بقا از جمله Resident Evil عادت به خواندن تک تک متون Lore محور دارم، در این بازی نیز از روی عادت زمان زیادی را صرف خواندن این متون کردم و حقیقتا بر خلاف چیزی که تصورش را میکردم با جزئیات داستانی بسیار عمیقتر از چیزی که به نظر میرسید روبهرو شدم که نشان از تمرکز مطلوب سازندگان بر روایت یک داستان جذاب را دارد.
به طور کلی مضمون داستانی The Chant و روایت آن جذاب و درگیر کننده است و همانطور که گفتم هر یک از کاراکترهای دخیل در آن نیز از پیچیدگیهای خاص خود برخوردارند و با تاریکیها و انرژیهای منفی مختص به خود درگیر هستند. شما با پیشروی در داستان با یافتن متون مختلف در سرتاسر دنیای بازی بیشتر با گذشتهی مرموز و عجیب Glory Island آشنا خواهید شد و از ماهیت اصلی The Gloom و ارتباطش با این جزیره پرده برمیدارید.
گیمپلی این عنوان بخشی است که در آن شاهد نوآوریها و مکانیزمهای جالبی هستیم که متاسفانه تعادل مناسبی بین آنها وجود ندارد. اولین انتقاد من از این بخش امکان انتخاب برخی دیالوگهایی است که تقریبا هیچ تاثیری در روند داستان و چگونگی پیشروی آن ندارند و حقیقتا اصلا دلیل وجود آنها را در این بازی متوجه نمیشوم. شما در طول تجربهی خود در برخی موقعیتها توانایی انتخاب چگونگی ارتباط و پاسخ دادن به کاراکترهای دیگر را دارا هستید اما با این وجود، اینکه چه رویکردی را در این مواقع پیش میگیرید تقریبا هیچ تاثیر به سزایی در روند بازی ندارد!
گیمپلی این اثر سعی داشته است برخی المانهای وحشت بقا همچون کمبود مهمات و یا سیستم Crafting را در خود جای دهد و در این راستا موفق عمل میکند و با وجود آن که این المانها به شکلی بسیار عمیق در بازی تعبیه نشدهاند اما به خوبی با استایل کلی آن و چگونگی ساختار گیمپلی آن هم راستا هستند. شما در این عنوان از هیچ گونه اسلحهی گرمی برخوردار نیستید و به جای آن با ترکیب کردن گیاهان مختلف میتوانید سلاحهای خاصی Craft کنید که به نوبهی خودش بسیار متمایز کننده است.
از آن جایی که با محیطی نسبتا باز در این عنوان روبهرو هستیم، شما میتوانید با گشت و گذار در محیط متریالهای و مواد مختلف را برای ساخت این اسلحههای گیاهی پیدا کنید(چه کسی فکرش را میکرد یک روز در بازیهای ترسناک با گیاهان قادر به از بین بردن موجودات شیطانی باشیم). با وجود آن که این المانها به خوبی کار خود را انجام میدهند اما یکی از بخشهای اساسی بازی با مشکلاتی روبهرو است.
سیستم مبارزات The Chant به شدت خشک و یکنواخت است و به سرعت تکراری و خسته کننده میشود و دلیل آن نیز کمبود انیمیشنهای مبارزات و همچنین هیت باکسهای عجیب و غریب دشمنانتان است. ضربات هیچ وزنی ندارند و احساس نمیکنید که واقعا در حال ضربه زدن به جسمی هستید. از آن جایی که مبارزات یکی از بخشهای اصلی این بازی محسوب میشود وجود چنین ضعفهایی قطعا به تجربهی کلی آن ضربه میزند و آن را تضعیف میکند.
همچنین هستهی اصلی گیمپلی این اثر حول محور سه قابلیت اصلی شخصیت Jess میگردد که به نوبهی خود ایدههای بسیار جالبی هستند. شما در این بازی از سه پارامتر مختلف برخوردار هستید که هر کدام تاثیر اختصاصی خود را بر گیمپلی دارند. این بخشها عبارتند از Body، Mind و Spirit. هر کدام از این موارد همانطور که از نامشان پیداست متعلق به یک بخش از وجود Jess هستند.
Body در واقع سلامتی Jess محسوب میشود که در اثر ضربات و آسیبهای فیزیکی کاهش مییابد، از طرف دیگر Mind در واقع سلامت عقلی و روانی Jess را نشان میدهد. شما با ورود به بعد The Gloom تحت فشار روانی قرار گرفته و Mind شما کاهش مییابد و اگر به کلی خالی شود شما به حالت ترس وارد شده و باید از آن مکان فرار کنید و روان خود را به حالت آرامش بازگردانید!
در پایان Spirit قدرت معنوی کاراکتر شما را به نمایش میگذارد و تا حدودی مانند پشتیبان عمل میکند. شما با استفاده از این قابلیت توانایی تغذیهی روان خود و احیای آن را دارا هستید، از طرفی با پیشروی در بازی با بدست آوردن Prismها قابلیتهای جدیدی به دست خواهید آورد و به قدرتهای فراطبیعی به نام Prism Abilities دسترسی پیدا خواهید کرد که هر کدام عملکرد خاص و متمایز کنندهای را به نمایش میگذارند و در طی مبارزات بسیار کارآمد خواهند بود.
لازم به ذکر است که آیتمهای سلامتی در این اثر نیز به شکل گیاهی وجود دارند که هر کدام یکی از بخشهای جسمی و روحی شما را احیا میکنند. شما در طول بازی با سه گیاه مختلف با نامهای Lavender، Ginger و Spirit Cap روبهرو میشوید که به ترتیب Mind، Body و Spirit را احیا میکنند.
این سه بخش عمق بسیار مناسبی به گیمپلی کلی این The Chant میبخشند و همچنین سناریوهای جالبی را نیز در طی تجربهی آن خلق میکنند اما مشکلی که در این بین وجود دارد آن است که خود بازی سعی دارد تاثیر این قابلیتها را خنثی کند! به عنوان مثال در ابتدای بازی مشخص میشود که Jess ترس بسیاری از تاریکی دارد و از همین رو به محض آن که وارد تاریکی بشود تحت فشار روانی قرار میگیرد اما طولی نمیکشد که بازی یک چراغ قوه را در اختیار پلیر قرار میدهد و به کلی این مسئله را نادیده میگیرد!
چنین رویکردهای عجیبی از سوی سازندگان نه تنها چالش و تاثیر این خصوصیات ترس محور را در گیمپلی خنثی میکند بلکه باعث ضربه خوردن ثبات و منطق گیمپلی نیز میشود.
لازم به ذکر است که ما در این بازی شاهد وجود یک درخت مهارتها نیز هستیم که در حالی که از عمق بسیار زیاد یا پیچیدگی خاصی برخوردار نیست اما به خوبی سه بخش اصلی هستهی گیمپلی را پشتیبانی میکند و از همین رو تاثیر بسیار زیادی در گیمپلی خواهد داشت. شما با گشت و گذار در محیط بازی به آیتمهایی به نام Prismic Crystals برخواهید خورد که با استفاده از آنها میتوانید مهارتهای مختلف خود را ارتقا دهید.
همان طور که کمی بالاتر اشاره کردم شما در این بازی توانایی ورود به بعد The Gloom را دارید از همین رو با تنوع خوبی از دشمنان روبهرو هستیم چرا که The Gloom تنها تهدید پیش روی شما در این اثر به شمار نمیآید. شما در دنیای اصلی بازی با برخی از انسانهایی روبهرو میشوید که تسلیم انرژیهای منفی خود شده و تحت کنترل The Gloom هستند. این دشمنان با جمجمههایی از حیوانات مختلف از جمله اسب یا خرس مقابل شما ظاهر میشوند و نه تنها رفتار تهاجمی آنها درست همچون حیوانی است که جمجمهاش را بر سر دارند بلکه صدایشان نیز به آنها شباهت دارد!
از طرف دیگر پلیر در بعد The Gloom با موجودات عجیب و غریبی که مختص به این بعد هستند روبهرو میشود که برخی از آنها عبارتند از The Strider و The Latcher که هر کدام به دلیل استایل تهاجمی خاصی که دارند رویکردهای مناسب را از پلیر در مبارزات میطلبند. همچنین برخی از سلاحهای قابل ساخت در این بازی نیز در محیط The Gloom از قدرت بیشتری برخوردارند که خود باعث بوجود آمدن برخی استراتژیها و اولویتبندی در Crafting به نسبت وضعیت شما میشوند.
در نهایت باید گفت گیمپلی بازی برخی ایدههای بسیار جالب را در خود جای داده است که به جای خود جذاب جلوه میکنند اما متاسفانه سیستم مبارزات تکراری و سطحی، انیمیشنهای حرکتی بسیار خشک و همچنین تناقض در بین برخی مکانیزمها باعث میشود گیمپلی بازی به پتانسیل نهایی خود دست نیابد.
وقتی راجع به آثار ژانر وحشت صحبت میکنیم همگی عموما محیطهایی تاریک و اتمسفرهای سنگینی را در ذهنمان تجسم میکنیم اما آیا تا به حال به این فکر کردهاید که محیطهای رنگی بتوانند احساس ناامنی و اضظراب یا به اصطلاح Anxiety را به شما منتقل کنند؟ باید بگویم The Chant دقیقا همین کار را انجام میدهد! در حالی که The Chant را به طور کلی نمیتوان یک بازی «بسیار» ترسناک تلقی کرد اما روشها و رویهای که این اثر برای ترساندن مخاطبش انتخاب میکند قطعا قابل تحسین است و یکی از آنها فضاسازی و اتمسفر خاص آن است.
دنیای عادی The Chant نه تنها به زیبایی طراحی شده است بلکه سهم خودش را از محیطهای تاریک و مرموز دارد اما چیزی که شخصا برای من بسیار جالب بود چگونگی طراحی The Gloom و انتقال ترسهای کاراکترهای مختلف از طریق محیطهای رنگی و دیالوگهای متعلق به آنهاست. از آن جایی که این اثر از صداگذاری بسیار خوبی نیز برای کاراکترهای خود برخودار است، پلیر به خوبی میتواند احساس گناه، خشم و یا پشیمانی کاراکترها را لمس کند و همین مسئله، خود احساس ناخوشی خاصی را به من منتقل میکرد. همچنین موسیقیها و ساندترک این بازی نیز به خوبی مکمل دنیا و داستان آن میشود و هم راستا با استایل بازی حرکت میکند.
طراحی محیط کلی جزیرهی Glory نیز از ساختار مطلوبی برخوردار است و از همین رو گشت و گذار در آن و پیدا کردن اطلاعات مختلف دربارهی Lore داستانی بازی میتواند سرگرم کننده باشد اما یکی از مشکلاتی که این بخش از آن رنج میبرد نبود هیچگونه نقشهی کلی از محیط بازی است از همین رو ممکن است در محیط گم شده و یا از مسیر اصلی خود خارج بشوید. لازم به ذکر است که سازندگان با استفاده از تابلوهایی در بخشهای مختلف محیط سعی بر راهنمایی پلیر دارند اما شخصا متوجه نمیشوم چرا هیچگونه نقشهای برای دسترسی آسان پلیر به آن و پرهیز از تلف شدن وقت وجود ندارد.
The Chant همچنین از لحاظ گرافیک بصری نیز از جزئیات مطلوبی برخوردار است و از آن جایی که اولین عنوان استودیوی سازندهی آن یعنی Brass Token میباشد باید گفت که با موشن کپچر و گرافیک بصری مناسبی روبهرو هستیم که به درگیر کننده شدن هر چه بیشتر ارائه و روایت بازی کمک مفیدی میکند اما از آن جایی که شخصا این اثر را روی پلتفرم PC تجربه کردم با برخی مشکلات در آن روبهرو بودم.
متاسفانه بهینه سازی بازی روی پلتفرم PC آن طور که به نظر میرسد با مشکلاتی روبهرو است چرا که حتی با وجود آن که بنده در حال تجربهی آن با سیستمی قدرتمند و کارت گرافیک RTX 3070 بودم همچنان در برخی مکانها با فریزهایی روبهرو میشدم و این مسئله قطعا میتواند برای پلیرهای پلتفرم PC ناخوشایند باشد.