مطلبی که از اریک هافمن پیش رویتان است، درباره یکی از مهمترین مباحث صنعت بازیسازی صحبت میکند: ایده و ایدهپردازی. اریک در این مطلب به شکلی سختگیرانهای با مخاطبانش برخورد میکند و از آنها میخواهد تا دید خود را نسبت به روند توسعه بازی عوض کنند.
اگر احساس میکنید به دلیل داشتن چند ایده در ذهن خود، میتوانید یک بازیساز معروف شوید این مقاله را بخوانید.
باید با هم صحبت کنیم.
شاید باورش سخت باشد، مهم نیست چقدر آن را شنیدهاید اما حقیقت تلخ است: ایدههای بازیسازی شما بهدردنخور هستند. بعضی افراد ترجیح میدهند این موضوع را با لحن ملایمتری به شما بگویند اما من نمیخواهم.
هیچ مسئله شخصیای در میان نیست؛ من میدانم که شما یک ایده فوقالعاده در ذهن دارید که میتواند دنیای ویدیو گیم را تغییر دهد و استانداردها را زیر و رو کند. عنوانی به شدت اصیل و یکتا است با داستانی شگفتانگیز که میلیونها دلار پول روانه جیبتان می کند و حتی منجر به درمان سرطان و نجات والها از انقراض میشود.
اما بیاید روراست باشیم: چنین اتفاقی نمیافتد؛ زیرا ایدههای شما به درد لای جرز هم نمیخورد.
خبر بدی است. خوشبختانه، ایده هیچ کسی به درد نمیخورد و شما تنها نیستید. حالا که بر این موضوع واقفید، بهتر است به جای غصه خوردن بروید واقعاً بازی بسازید. شاید هم بهتر باشد با این موضوع که یک گیمر هستید و نه یک گیم دیزاینر کنار بیایید. در هر دو صورت لطفاً ایمیلهای مشابه برای من نفرستید تا شما را ناراحت نکنم.
برخی هنوز در دنیای کوچک و فانتزی خودشان زندگی میکنند؛ جایی که تنها خود ایده میتواند پولساز باشد.
این تازهکاران صنعت ویدیو گیم هیچ اطلاعی درباره مدیوم بازیهای ویدیویی ندارند جز آنچه که در خبرگزاریها گفته میشود: صنعت ویدیو گیم یک بمب درآمدی است و هیچ اقتصاددانی این موضوع را پیشبینی نکرده و دلیلش را هم نمیداند.
افرادی هستند که در سایت لینکدین به من پیام میدهند با این مضمون که یک تیم توسعهدهنده برایش پیدا کنم تا ایده استئناییاش را پیادهسازی کرده و سود کار را با آنها نصف-نصف کند. به هر حال آنها هستند که ایده را دادهاند و به همین دلیل باید پول بیشتری بگیرند.
آنها را دوست دارم، بچههای خوبی هستند. کافی است از آنها بپرسم که آیا ۵۰۰ هزار دلار پول به عنوان سرمایه دارند یا خیر و به سرعت ناپدید میشوند. من مطمئنم که چنین پولی ندارند وگرنه به یک طراح بازی در سایت لینکدین پیام نمیدادند.
یکی دیگر از انواع «میتونیم میلیونی پول در بیاریم» آنهایی هستند که از قلب صنعت گیم میآیند: گیم دیزاینرهای تازهوارد، مبتدی و مشتاق که یک ایده گیم را از ۱۲ سالگی پرورش داده و صد در صد مطمئن هستند که اگر ایدهشان پیادهسازی گردد میلیونر میشوند.
این افراد معمولاً اسناد و ویکیهای مربوط به بازیشان را نوشته و حتی به افرادی بابت درست کردن کانسپت آرت و تاریخچه شخصیتها پول دادهاند.
اگر همه ایدههای گیم بهدردنخور باشد، چنین ایدههایی به هیچ وجه نیستند. به تمام کارهایی که انجام دادهاند نگاه کنید.
اما متاسفانه، ایده آنها نیز به درد نمیخورد.
در دفاع از افراد بیباکی که می خواهند شنهای روی ساحل را تبدیل به قصر کنند، باید بگویم زمان کوتاهی در دهه ۹۰ وجود داشت که شما می توانستید یک بازی ویدیویی را روی کاغذ بفروشید؛ به این معنا که هیچ تیم توسعهدهندهای پشت ایده نبود.
نمیتوان گفت که ساختن بازیها در آن زمان بسیار آسان بود اما شما میتوانستید با یک تیم کوچک و تجربهای اندکی ایده خود را به واقعیت تبدیل کنید.
برهه «ضربه محور» صنعت بازیهای ویدیویی منجر به نابود شدن میلیونها دلار پول و خراب شدن پروژههای عظیم شد؛ برههای که اجرای یک ایده خوب میتوانست سرنوشت استودیو را تغییر دهد و این موضوع تا حدی به شانس وابسته بود.
به همین دلیل، دیگر کسی بازی را روی کاغذ نمیفروشد؛ زیرا یک بازی تا زمانی که کسی آن را تجربه نکند بازی نیست.
بهترین گیم دیزاینرها و توسعهدهندگان گیم به شما خواهند گفت که یک سند طراحی بازی، هرچقدر که با دقت و جزئیات ریز نوشته شده باشد باز هم یک بازی نیست.
نه آنکه ایدههای گیم کاملاً بیارزش باشند، بلکه حتی بهترین ایدهها نیز میتوانند به دلایلی شکست بخورند؛ از بخش تکنیکی قضیه گرفته تا تغییراتی در تکنولوژی کنسولها یا حتی کمبود بودجه و یا سیاست ناشرها. از سادهترین آنها میتوان به انتشار بازی در یک زمان نامناسب اشاره کرد.
شغل یک گیم دیزاینر اینست که زیر و بم بازار بازیهای ویدیویی را شناخته، یک جایگاه خالی پیدا کرده و آن را با یک تجربه گیمینگ لذتبخش پر کند. با فرض آنکه بهترین مکانیزم و محتوا روی بازی پیاده شود، هنوز احتمال شکست پروژه وجود خواهد داشت.
جدا از داشتن یک بینش ثابت از خود بازی، یک طراح باید همان ایده را وارد مغز تمام آدمهایی که در پروژه دخیل هستند، منتقل کند. معمولاً این روال نیز به درستی پیاده نشده و برداشتهای مختلف از همان ایده، زمانبندی پروژه را به تعویق میاندازد.
عواملی همچون تکنولوژی سختافزار، جو رقابتی صنعت (هم در حوزه گرافیک و هم ایدههای خلاقانه دیگر بازیسازها) و موارد دیگر را نیز به آن اضافه کنید تا متوجه شوید چه میگویم.
از نقطه نظر یک توسعهدهنده باتجربه، یک ایده بازی – هرچیزی که روی کاغذ بوده و نسخه پروتوتایپ آن ساخته نشده باشد – ارزش پولی ندارد، زیرا وارد روند توسعه نشده است.
اگر یک بازی ساخته میشود و مردم بابت آن پول خرج میکنند، به خاطر تلاشهایی بوده که منجر شده بعد از ماهها یا حتی سالها، کشتی از میان اقیانوسی خطرناک و پر از کوسه رد شود تا در بازار سروصدا ایجاد کند. شما؟ شما هنوز یک طرح دارید.
البته باید در نظر داشت که توسعهدهندگان ایدههای بازی خود را همانند یک محصول زراعی می کارند، پرورش میدهند و حتی انبار میکنند.
اکثر دانشآموزان و مبتدیها در جلسههای پرسش و پاسخ سوالی کلیشهای میپرسند که به شرح زیر است:
من یک ایده خیلی عالی دارم که فوقالعاده است و میتواند میلیونها دلار بفروشد. میخواهم ایده را به یک استودیو گیم بفروشم. اگر قبول نکردند، پیش یک ناشر بروم تا بابت توسعهاش به من پول دهند. چگونه می توانم با توسعهدهندگان و ناشران ارتباط برقرار کنم؟ از کجا مطمئن شوم که آنها ایده من را نمیدزدند؟
در هر گروهی از دانشآموزهایی که با آنها صحبت کردهام، افراد بسیاری هستند که ورژنهای مختلف از این سوال را میپرسند. ۷۰ درصد مواقع اولین سوالی که مطرح میشود چنین مفهومی را دارد.
خطاب به تمام دانشآموزانی که از تمام قلب دوستشان دارم و بهشان اهمیت میدهم، و خطاب به هر توسعهدهنده امیدواری که چنین موضوعی به ذهنش رسیده، باید یک قولی به آن بدهم:
هیچکس ایده شما را نخواهد دزدید؛ هیچکس!
اگر مطلب را خوانده باشید به خوبی میدانید که ایدههای گیم روی کاغذ ارزشی بیشتر از همان کاغذ ندارند. حتی استودیوهای باتجربه و حرفهایترین توسعهدهندگانی که عناوین پرفروش بسیاری ساختهاند، برای فروش ایده بازی خود روی کاغذ راه بسیار سختی در پیش دارند. وقتی آنها نتوانند، شما هم نمیتوانید.
این ایده در ذهنتان جا افتاد؟ ایدههای بازی همانند یک محصول یا کالا نیستند. شما نباید نگران این باشید که از ایده شما دزدی کنند؛ زیرا اگر چنین اتفاقی رخ دهد، آنها باید روی ایده کار کنند، آن را بسازند و مطمئن باشید در نهایت ایده شما تبدیل به عنوانی میشود که کاملا با تصور ذهنیتان متفاوت است. مهمترین دلیل آن، تغییراتی است که در روند توسعه اتفاق میافتد.
اگر هنوز راضی نشدهاید، باید عنوان کنم دلیل دیگری که کسی از ایده شما استفاده نمی کند اینست که هیچکس نمی خواهد روی چیزی به غیر از ایده خودش کار کند؛ هیچکس!
یک گیم دیزاینر واقعی چنین کاری نمیکند؛ چون حداقل بیش از دهها ایده پرداخته شده در ذهن یا روی کاغذ دارد که در زمانهای بیکاری روی آنها تمرکز میکنند. افراد بسیار کمی در این تجارت وجود دارند که روی ایدههای دیگران کار کنند. نه به دلیل آنکه دلشان می خواهد، بلکه چون مجبورند.
به همین دلیل شما حداقل به نیم میلیون دلار پول احتیاج دارید تا «توجه» یک استودیو بازیسازی را به خود جلب کنید که ایده شما را به واقعیت تبدیل کند. نیم میلیون دلار، عدد بسیار بزرگی است.
اگر واقعاً توانستید وارد دفتر ناشر شوید (که البته بعید میدانم یک ناشر حرفهای حتی به چنین موضوعی فکر کند)، باید قراردادی بین شما و ناشر تنظیم گردد تا از ایده شما محافظت شود. باید همیشه اسناد مربوط به بازی خودتان را منظم کنید؛ دفترچههایتان را به خوبی نگه داشته، آنها را امضا کرده، برای هر چیزی تاریخ بنویسید و مسائلی از این قبیل.
اما خواهش میکنم، به خاطر هرچیزی که دوستش دارید، فکر آنکه کسی ایده شما را بدزدد را از ذهن خود بیرون کنید. از خودتان بپرسید چرا یک فرد دیگر باید وقت و سرمایه خود را صرف ایده شما کند.
چنین فشاری بر رابطه بین استودیو و ناشر حاکم است؛ اساسا هر رابطهای که درباره این باشد که یک فرد یا سازمانی دیگر، روی ایده شما زمان بگذارد. اگر شما اعتقاد دارید که ایده شما نمیتواند کوهها را جابهجا کند، چرا از دیگران چنین انتظار دارید؟
از دیدگاه تجاری، حتی استودیوهای بازیسازی موفق نیز این سوال را از خود میپرسند؛ زیرا با توجه به بازار گیم، هر کسی که به ایده خودش اعتقاد دارد با پشتکار فراوان آن را به حقیقت تبدیل کرده و حتی فراتر از تصورات خود، به نتایج رویایی میرسد.
حالا امیدوارم متوجه شده باشید که در روزمه خود نباید چیزی درباره ایدههای روی کاغذتان بنویسید. چنین رزومههایی مستقیماً وارد سطل زباله میشوند.
حالا میتوانید راحت باشید؛ چون نه کسی از ایده شما دزدی میکند نه اهمیتی به آن میدهد. یک نفس عمیق بکشید و شروع کنید به بازی ساختن، یا حتی نساختن. در هر دو صورت لطفاً درباره ایده فوقالعادهتان با ما صحبت نکنید.
چرا؟ چون شما ایده فوقالعادهای ندارید. شاید هم داشته باشید اما برایمان مهم نیست. اینکه ایده شما تبدیل به یک بازی واقعی شود، از کنترل ما و حتی خودتان خارج است.
حتی اگر ایده شما واقعاً با ارزش باشد، باید بتوانید آن را به واقعیت تبدیل کنید. نه ما جلوی شما را میگیریم، نه سازمان نظارت بر بازیها، نه صنعت بازیسازی. فقط شمایید که میتوانید راه خودتان را ببندید.
از میان هزاران توسعهدهنده حرفهای بازیهای ویدیویی که طی این ۱۰ سال با آنها آشنا شدهام، یک نفر را هم پیدا نکردهام که یک ایده را در ذهن خود داشته و آرزو کند یک روز قادر به ساختش باشد.
یکی از سوالهای محبوبی از که همکاران و دوستان قدیمیام میپرسم اینست: اگر دو میلیون دلار سرمایه برای یک پروژه داشتید، چه میساختید؟
به ازای هر ایده ناقصی که مغز شما میتواند تولید کند، یک توسعهدهنده حرفهای شاید ۲۰ تا ایده یا حتی بیشتر داشته باشد که همه آنها کامل هستند.
من از رئیس خودم، گرگ جانسون، سازنده ToeJam & Earl و بسیاری از عناوینی که برنده جایزه شدند، پرسیدم که چند تا ایده بازی در کابینت اسناد یا حتی مغز خود دارد. این سوال را از کسی پرسیدم که ۳۰ سال در این زمینه تجربه و شوق و ذوق وصفناپذیری در کارش دارد. او جواب داد:« نزدیک به ۱۰۰ تا.» کابینت اسنادش را دیدم و حرفش را باور کردم.
منبع: The Escapist