آیا بازگشت یکی از بزرگترین شوترها، به انتظارات ما پاسخ میدهد؟ آیا 343i در ماموریت خود موفق بوده است؟ در نقد Halo Infinite به جواب این سوالات خواهیم پرداخت.
بعد از شش سال انتظار، استودیو 343i نسخه جدید سری بازیهای محبوب Halo را عرضه کرده است. عنوان Halo Infinite با حواشی زیادی قبل و بعد از انتشار خود روبرو شد؛ اما این باعث نشد تا طرفداران کمتر از گذشته منتظر این بازی باشند. حالا مسترچیف دوباره بازگشته و وارد ماجراجویی جدیدی شده است. آیا بازگشت یکی از بزرگترین فرنچایزهای شوتر اولشخص در صنعت گیم، به خوبی به انتظارات ما پاسخ میدهد؟ آیا 343i توانسته میراث Bungie را دوباره زنده کند؟ در نقد و بررسی بازی Halo Infinite به جواب این سوالات خواهیم پرداخت. با گیمفا و ادامه این مقاله همراه باشید…
یکی از دلایل نفرت و منفور شدن Halo 5: Guardians در میان طرفداران، عدم پاسخگویی به نیاز بازیکنان در شنیدن داستانی جذاب و رو به جلو بود. فرنچایز Halo نه تنها همیشه بخش چندنفره سرگرمکننده و جذابی داشته است، بلکه داستان، همیشه یکی از نقاط قوت اصلی این سری بوده است. استودیو Bungie با ساخت سهگانه Halo، یک قصه بسیار گسترده و عظیم را وارد صنعت گیم کرد. داستانی که در اوج سادگی و وفاداری به گیمپلی، شنیدنی و پر فراز و نشیب بود. Halo 5 تنها نسخهای از سری Halo بود که از این وظیفه سربلند بیرون نیامد. نه تنها داستانش پر از ایرادات مختلف بود، بلکه به قولهای سازندگان در نمایشهای بازی هم عمل نکرد.
استودیو 343i صحنههایی را در تریلرهای داستانی Halo 5 نشان میداد که قرار نبود شبیهش را در کمپین ببینیم. مجموعه زیادی از مشکلات باعث شد تا Halo 5 با اختلاف لقب ناامیدکنندهترین کمپین فرنچایز را از آن خود کند. طرفداران از اینکه 343i روز به روز از ریشههای Bungie دور میشد راضی نبودند. نتیجه اعتراضات گسترده و فیدبکهای فراوان، ساخت یک نسخه جدید از Halo تحت نام Halo Infinite بود. سازندگان قول بازگشت به ریشهها را به بازیکنان دادند و به همین دلیل، وقت و نیروی زیادی را برای توسعه آن گذاشتند.
اولین ماموریت مهم، ساخت یک Engine اختصاصی و جدید برای نسخه بعدی Halo بود. 343i با چند سال وقت گذاشتن، موتور گرافیکی SlipSpace Engine را توسعه داد و اولین بنچمارک آن را در تریلر معرفی بازی Halo Infinite به رخ کشید. راستش را بخواهید، تریلرهای Halo Infinite در همه چیز به جز گرافیک، انتظار طرفداران را بالاتر بردند. داستان بازی Halo Infinite، اولین بار در تریلر Discover Hope به نمایش در آمد. قدرت اثرگذاری این تریلر تا حدی زیاد بود که هواداران را یک بار دیگر برای داستان Halo هایپ کرد. همه میدانستیم که 343i به دنبال جبران است و همین موضوع، اطمینان خاطری را در مورد کمپین بازی به ما اعطا میکرد.
حال سوال نهایی اینجاست؛ آیا بخش داستانی Halo Infinite انتطارات را به خوبی پاسخ میدهد؟ پاسخ این سوال مثبت است. استودیو 343i اینبار به جای روایت داستانی شلوغ و پر از کاراکتر مانند Halo 5، یک داستان شخصی و منحصر به فرد را از مسترچیف روایت میکند. تعداد کاراکترها اندک است و همین موضوع به 343i برای شخصیتپردازی بهتر آنها کمک کرده است. همانطور که در تریلرهای بازی متوجه شدید، شخصیتهای مسترچیف، Echo 216 و The Weapon، کاراکترهای اصلی بازی را در جناح مثبت تشکیل میدهند. از طرفی بازی یک آنتاگونیست مرکزی به نام Escharum دارد و شخصیتهای منفی دیگری نیز در طول داستان به بازیکن معرفی میشوند.
بهتر است اول از شخصیت اصلی داستان و سری Halo، یعنی مسترچیف شروع کنیم. مسترچیف در بازی Halo Infinite، یکی از بهترین نسخههای اسپارتان دوست داشتنی در تاریخ این فرنچایز است. اینبار با پختهترین و کاملترین مسترچیف سری روبرو هستیم؛ سربازی که تجربهی بالای او در نقطه به نقطه حرکاتش قابل لمس است و کاملا حرفهای با مشکلات برخورد میکند. نه تنها با پختهترین مسترچیف روبرو هستیم، بلکه یکی از احساسیترین نسخههای او را نیز مشاهده میکنیم. وقایع Halo 4 و Halo 5: Guardians زمینهساز این احساسات را فراهم میکنند.
دیالوگهای او متناسب با شرایط بازی در بهترین حالت خود بیان میشوند. اگر با خشک بودن شخصیتها مشکل دارید بحثی متفاوت است؛ اما مسترچیف در Halo Infinite، با اختلاف یکی از بهترین کاراکترهای جدی چند سال اخیر را به نمایش میگذارد. هر چقدر در بازی Halo 5 فرصت کمی برای ارتباط گرفتن با او داشتیم، در داستان Halo Infinite در تک تک لحظات با مسترچیف همذاتپنداری میکنیم. حتی اگر هیچکدام از نسخههای قبلی Halo را تجربه نکرده باشید، میتوانید به راحتی با مسترچیف ارتباط برقرار کنید و احساسات او را درک کنید.
صحبت از نسخههای قبلی Halo شد. یکی از اساسیترین معماهای ذهنی گیمرها، این بود که آیا بدون تجربه نسخههای قبلی این سری، میتوان داستان Halo Infinite را متوجه شد؟ پاسخ این معما ضد و نقیض است. استودیو 343i به خوبی هنگام فلشبکها و اشارهها به نسخههای قبلی، تمام اقشار گیمرها را متوجه داستان میکند. درست است که هنگام تجربه بازی، چیزی را از داستان از دست نمیدهید؛ اما کماکان لذت اصلی بخش داستانی متعلق به بازیکنان قدیمی فرنچایز است. بازی جزئیات ریز را به خوبی توضیح میدهد اما در شرح جزئیات کلی به خوبی عمل نمیکند.
به عنوان مثال ممکن است تا پایان داستان هرگز در خصوص هویت و سرگذشت Forerunners و Covenant آگاه نشوید. اصطلاحات زیادی در داستان بازی به کار میرود که ندانستن آن لذت فهمیدن نکات داستانی را از بین میبرد. درست است که Halo Infinite یک دنباله یا Sequel برای نسخههای قبلی به حساب میآید؛ اما سازندگان قول دادند که این نسخه، یک ریبوت معنوی برای سری خواهد بود. با توجه به تجربهای که در بخش داستانی داشتم، تجربه Halo Infinite را بدون بازی کردن نسخههای قبلی پیشنهاد نمیکنم.
خوشبختانه به لطف سرویس گیمپس، تمام نسخههای قبلی Halo به راحتی در دسترس هستند. اگر وقت تجربه نسخههای قبلی را ندارید، پیشنهاد میکنم خلاصه کل سری و جهان Halo را در اینترنت بخوانید و ویدئوهای مربوط به آن را تماشا کنید. حالا فرض میکنیم حداقل دو عنوان Halo 4 و Halo 5 را تجربه کردهاید و به سراغ Infinite رفتید. اگر از بازیکنان قدیمی باشید، بدون شک Halo Infinite یکی از بهترین کمپینهای دههی اخیر این سری را برای شما آماده کرده است.
در خصوص شخصیتپردازی خوب چیف صحبت کردیم؛ چنین سناریویی برای شخصیتهای دیگر نیز برقرار است. شخصیت The Pilot یا Echo 216 یکی از اندک خلبانان باقیمانده از سازمان UNSC است. او به طور ناگهانی مسترچیف را به صورت معلق در فضا پیدا میکند و از اینجا ماجراجویی اصلی شما شروع میشود. اگر روی شخصیتپردازی Echo 216 تمرکز کنید، متوجه قوسهای شخصیتی جذاب و قابل لمس او میشوید. او سربازی ناامید است که هرگز به بازگشت قدرت UNSC و نجات انسانها امید ندارد.
مسترچیف شخصیتی است که دائما سعی میکند امید را در دل وی زنده نگه دارد. مسترچیف و The Pilot، مکمل جذابی برای یکدیگر هستند و برای اولین بار در سری Halo، سازندگان داستان منحصر به فردی را برای یک سرباز عادی UNSC تدارک دیدهاند.
از طرفی The Weapon نقش جایگزین Cortana را در بازی Halo Infinite ایفا میکند. در حالی که همه از او انتظار یک کپی ناقص از هوش مصنوعی Cortana را داشتند، The Weapon کاراکتر خاص خود را دارد که با اختلاف وی را نسبت به Cortana متمایز میکند. او شخصیتی سادهتر و بامزهتر از هوش مصنوعی قبلی مسترچیف دارد. تقریبا تمام لحظات بامزه و خندهدار Halo Infinite به وسیله همین هوش مصنوعی رقم میخورد. هرچند هرچه به اواخر بازی نزدیکتر میشوید، این جملات و دیالوگهای خندهدار کمی کلیشهای میشوند، اما کماکان در تغییر حس خشک بازی موفق ظاهر میشوند.
صحبتهای دو طرفه بین چیف و The Weapon لحظاتی شنیدنی را رقم میزنند؛ مثلا هنگامی که The Weapon از مسترچیف سوالات واضح میپرسد و چیف هم به اشکال جالبی به او پاسخ میدهد. The Weapon هرگز سعی نمیکند که جایگزین Cortana باشد، او در تلاش است که خودش باشد. درک احساس متقابل و تاثیرگذار مسترچیف به The Weapon یکی از چیزهایی است که اگر نسخههای قبلی Halo را تجربه نکرده باشید سخت با آن ارتباط برقرار میکنید.
بازی Halo Infinite در زمینه ارائه آنتاگونیستهای تاثیرگذار، ترسناک و چالشبرانگیز نیز موفق ظاهر میشود. شخصیت Escharum به خوبی حس یک آنتاگونیست یا شخصیت منفی مهم را در داستان القا میکند. خصوصا اگر کاستهای صوتی بازی را پیدا کرده و به آنها گوش دهید، بهتر با اعماق شخصیتی این ضد قهرمان ارتباط برقرار میکنید. داستان بازی سورپرایزها و توئیستهای مهمی را در دل خود جای داده است. همینقدر بدانید که Escharum تنها چالش شما برای رسیدن به اهدافتان نیست.
یکی از تفاوتهای داستانی Halo Infinite با نسخههای قبلی، هویتپذیری خاص هرکدام از الیتها، بروتها و دشمنان بازی است. حالا هرکدام از موجودات فضایی مقابل شما، نسخههای بهتر، قویتر و پیشرفتهتری از خود دارند که تحت قالب الیت ماب یا باسفایت سر راه شما قرار میگیرند. هرچند مختصر و کماثر، اما بازی تلاش میکند برای هرکدام از باسهای بازی، قصهای کوتاه روایت کند. شخصا از حیف شدن پتانسیل برخی از این شخصیتهای فرعی ناراحت شدم. به عنوان مثال Rdomnai که در تریلرهای بازی به عنوان یک قاتل اسپارتان معرفی شد، تنها حضور کوتاهی در بازی دارد و شخصیتش به طور کامل حیف میشود.
روایت در بازی Halo Infinite به دو صورت انجام میگیرد؛ یکی جریان مستقیم داستان و دیگری صداهایی که در سرتاسر نقشه بازی پیدا میکنید. ماموریتهای فرعی بازی با اینکه داستانی برای گفتن ندارند، اما گاها کاستهای مهمی را در دل منطقه خود جای دادهاند. شیوه روایی در بازی Halo Infinite، بیشترین شباهت را با شیوه داستانگویی سهگانه Bungie دارد. دیالوگهای ناگهانی در حین گیمپلی، استفاده حداقلی از کاتسینهای طولانی و شخصیتهای کم اما تاثیرگذار، از جمله ویژگیهای این شیوه روایی هستند.
گرافیک بازی در گیمپلی و کاتسینها تفاوتی با هم ندارد و به عبارتی 343i یک تجربه One-Cut را ارائه کرده است. تنها نکته تعجب برانگیز بازی برای من، لودینگهای طولانی و عجیبی است که گاها بین انتقال محیط در ماموریتهای اصلی اتفاق میافتد؛ مشابه لودینگهایی که در بازیهای نسل هفتم میدیدیم! داستانگویی محیطی نیز وظیفه خود را به خوبی در Halo Infinite انجام میدهد. محیط بازی تاثیر مثبتی در ادراک و ارتباط شما با داستان دارد.
هر چقدر مقدمه بازی جذاب، سریع و فوقالعاده است، پایانبندی بازی میتواند طرفداران را به دو دسته تقسیم کند. پایان Halo Infinite به نوبه خود، پرونده بخش لایهای داستان را میبندد؛ اما پرونده بخش زیرین و اصلی داستان را ناتمام میگذارد. هرچند شخصا مشکلی با این پایانبندی نداشتم؛ اما نرسیدن به تمام سوالها برای کسانی که شش سال برای شنیدن داستان جدید Halo صبر کردند، میتواند اذیتکننده باشد. آینده جذابی برای فرنچایز Halo برنامهریزی شده است و امیدوارم ادامهی داستان Halo Infinite نه به صورت DLC، بلکه به صورت یک بازی تماما نسل بعدی به نمایش گذاشته شود.
حتما خبر ثبت دامنهی جدیدی از Halo تحت نام Halo: The Endless را شنیدهاید. این پروژه هرچه که هست، بسته الحاقی یا بازی کامل، ادامهی داستان جذاب Halo Infinite خواهد بود. در کل 343i به خوبی با نوشتن یک داستان کلاسیک، خلوت و جذاب، سری Halo را در زمینه روایت سربلند کرده است. داستان Halo Infinite تمام خاطرات بد شما در خصوص بازی Halo 5 را پاک میکند و شروع جدیدی را برای سری رقم میزند. حالا آینده Halo از هر زمانی جذابتر است.
از داستان که گذر کنیم، باید به گرافیک Halo Infinite نگاهی داشته باشیم. بازی Halo با اختلاف محبوبترین ip حال حاضر مایکروسافت به حساب میآید. طبیعتا انتظارات از بازیای که قرار بود همراه با عرضه کنسولهای نسل نهمی مایکروسافت منتشر شود، بالا بوده است. بازی Halo Infinite به عنوان یک بازی انحصاری، باید قدرت محصولات مایکروسافت را به رخ میکشید. بازی Halo Infinite در زمینه بصری، یکی از متناقضترین و عجیبترین تجربههایی بود که تا به امروز داشتهام. اوضاع از جایی عجیب میشود که گرافیک بصری Halo Infinite، در برخی صحنهها شاهکار و در بعضی صحنهها، ناامیدکننده است.
داستان بازی در محیطی بسته شروع میشود و شما را به مدت دو ساعت در این محیط بسته همراهی میکند. در ابتدای بازی، شما گمان میکنید که 343i به قولهای خود عمل کرده و در حال تجربه یکی از بهترین تجربههای گرافیکی سال هستید. قدرت نورپردازی، سایهزنی، کیفیت تکسچرها و جزئیات به طرز باورنکردنیای در مقدمه بازی بالا است. به محض اینکه وارد محیط سندباکس و طبیعت زتا هیلو میشوید، کلمه چرا، تنها چیزی است که در ذهنتان پرسیده میشود. محیط باز Halo Infinite با اختلاف سطح پایینتری نسبت به عناوین جهانباز دیگری چون Far Cry 6 دارد.
با اینکه نورپردازی و سایهزنی کماکان وظیفه خود را به خوبی انجام میدهند، اما کارگردانی هنری بازی در محیطهای باز، چنگی به دل نمیزند. حتی بازی گاها با مشکلاتی چون دیر لود شدن بافتها یا تکسچرها مواجه میشود که هنگام گشتزنی در محیط، بازیکن را آزار میدهد. کماکان تاکید میکنم که کارگردانی هنری، جلوههای بصری، نورپردازی و کیفیت بافتها در محیطهای بسته و ماموریتهای اصلی Halo Infinite، شاهکار است. هرچند گرافیک بصری بازی در محیط باز هم لطمه زیادی به تجربه من در بازی نزد؛ اما برای پرچمدار کنسولهای نسل نهمی مایکروسافت، امری نابخشودنی است.
بازی از بعد فنی عملکرد موفقی دارد. در طول تجربه چند ساعتهای که در کمپین Halo Infinite داشتم، تنها با دو الی سه باگ عجیب روبرو شدم. یکی از این باگها، توقف و ثابت شدن دشمنان حین مبارزه است، به طوری که حضور شما را در مقابل خود احساس نمیکنند. دیگری ناپدید شدن سلاحهایی بود که در طول بازی به زمین میانداختم که بیشتر در اوایل بازی با آن روبرو میشدم.
در طول تجربهای که در حالت Performance Mode داشتم، در هیچ شرایطی افت فریمی را تجربه نکردم. متاسفانه بازی Halo Infinite در هر دو کنسول Xbox Series S و Xbox Series X، با افت رزولوشن در محیطهای باز روبرو میشود که چندان جالب نیست. بازی روی Quality Mode با افت رزولوشن مواجه نیست و فریم ثابت 30 را به بازیکن ارائه میدهد.
مشکلات رزولوشن و عملکرد بصری ضعیف بازی در محیطهای باز، بدون شک به موتور گرافیکی بازی مربوط میشود. همانطور که در گزارش جیسون شرایر دیدیم، سازندگان 343i در برههای به طور کامل از انجین اختصاصی خود ناامید شده بودند و قصد داشتند پروژه را به Unreal Engine منتقل کنند. چیز واضح این است که دیگر بهانهای برای پروژه بعدی 343i قابل قبول نیست و باید موتور گرافیکی خود را برای کنسولهای نسل بعد بهینه کنند.
از اینجا به بعد با هنرنمایی واقعی 343i در بازی Halo Infinite آشنا میشویم. گیمپلی بازی Halo Infinite استانداردی در سبک شوترهای اولشخص است که با اختلاف میتواند امضای خود را در این سبک ثبت کند. با بازی کردن Halo Infinite، نه تنها به معنای واقعی کلمه حس سرگرمی را درون خود پیدا میکنید، بلکه عطش بازی کردنش را هیچوقت از دست نمیدهید. مکانیکهای جدید بازی، گانپلی، محیط سندباکس و هوش مصنوعی دشمنان، همه در کنار هم این تجربه دلنشین را فراهم کردهاند.
مکانیزمهای جدیدی برای اولین بار به Halo اضافه شد که تاثیرات مثبتی در روند گیمپلی داشت. مهمترین آنها Grappling Hook است که مانند یک انقلاب در سری Halo عمل میکند. این آیتم دوست داشتنی هم سیستم مبارزات بازی را جذابتر کرده و هم در اکتشاف محیط جهان باز Halo Infinite به شما کمک میکند. با استفاده از این آیتم، میتوانید به دشمنان شوک الکتریکی بدهید، آیتمهای انفجاری را به سمت خود بکشید، هنگام مبارزات به سرعت جابجا شوید و خود را سمت موجودات فضایی بکشانید. علاوه بر اینها، با Grappling Hook میتوانید به هر مکانی در نقشه جابجا شوید و محدودیتها از سر راه شما برداشته میشود.
یا این حال Grappling Hook، تنها وسیله جدید بازی نیست. با استفاده از یکی از آیتمهای مسترچیف، میتوانید الیتها و دشمنان نامرئی را در محیط شناسایی کنید. با استفاده از یک ابزار دیگر، سپری محافظ در مقابل خود قرار میدهید. به طور کلی وسایل جدید مسترچیف به خوبی تاثیرات مثبتی در گیمپلی میگذارند و ارزش تکرار بازی را بالا میبرند. به کمک سیستم درخت مهارت خطی بازی، میتوانید ابزارهای خود را ارتقا دهید و ویژگیهای جدیدی به آنها اضافه کنید. واحد مورد نیاز برای ارتقای این وسایل، Spartan Coreهایی است که در محیط بازی پخش شده است.
من نتوانستم با این سیستم ارتقای شخصیت ارتباط برقرار کنم. بازی میتوانست بابت کشتن دشمنها به شما XP بدهد و به این ترتیب مسترچیف ابزارهای خود را ارتقا دهد. این عدم وجود پاداش در انجام مراحل فرعی و کشتن دشمنان، بعد از مدتی نبرد با موجودات فضایی را بیارزش میکند. اگر بازی یک تجربه خطی بود، پاداش کشتن دشمنها ادامهی محتوای داستانی بود. حالا که بازی یک تجربه سندباکس با ماموریتهای فرعی است، شاید بهتر بود سازندگان بابت کشتن دشمنها و مبارزه با آنها، پاداش بهتری را برای بازیکن در نظر میگرفتند.
مشکل دیگری که با استفاده از ابزارها عجین شده است، رابط کاربری ضعیف بازی است. برای اینکه بتوانید ابزار دفاعی خود را در حین مبارزات جابجا کنید، باید دو بار با D-Padهای دسته اینکار را انجام دهید. زدن D-Pad راست و در ادامه پیدا کردن ابزار مدنظر و زدن D-Pad بعدی، وقت زیادی را تلف میکند و میتواند در درجه سختیهای بالا دردسرساز باشد.
استودیو 343i میتوانست با استفاده از سیستم دایرهای برای انتخاب وسایل، این مشکل را حل کند اما ترجیح داده راه سختتر و پیچیدهتر را انتخاب کند. بعضی وقتها آنقدر در مبارزات بازی غرق میشوید که حتی برای عوض کردن ابزار خود اهمیتی قائل نمیشوید؛ همین میشود که دوتا از این سه ابزارها، ارزش خود را در گیمپلی از دست میدهند.
گانپلی بازی برخلاف تصورات، بینظیر است و حس شلیک گلوله و برخورد آن با دشمن، به خوبی در دسته و گیمپلی به گیمر منتقل میشود. بازی Halo Infinite متنوعترین لیست سلاحها در عناوین Halo را به خود اختصاص میدهد. سلاحها در سه دسته کلی تقسیمبندی میشوند و هرکدام از آنها، قابلیتها و ارزش منحصر به فرد خود را دارند. به لطف تنوع در طراحی دشمنان، بازیکن مجبور میشود که در موقعیتهای مختلف، همه سلاحهای بازی را تست کند و این مهم، لذت تجربه بازی را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی دشمنان از دیگر مواردی است که باید بابت کیفیت آن، ایستاده برای 343i دست زد! سری Halo همیشه در این زمینه پرچمدار بوده است و اینبار بهتر از قبل، قدرت خود را به رخ میکشد. تمامی دشمنهای بازی هوش مصنوعی منحصر به فرد خود را دارند. به عنوان مثال Grunt، موجودی کماحتیاط با ضریب هوشی پایین است، برای همین بیشتر در تیر راس شما قرار دارد. از طرفی Brute، موجودی با قدرت زیاد است و از تقابل فیزیکی با مسترچیف هراسی ندارد. گونه Elite یا سانگهایلی، باهوشترین مبارزین Banished به حساب میآیند و نسبت به تمام حرکات شما Aggressive عمل میکنند.
حتی دشمنان شما متناسب با شرایط مبارزه، دیالوگهایی میگویند که هوش از سر شما میپرانند! به عنوان مثال اگر مخفی شوید، Bruteها شما را را تهدید به قتل میکنند و Gruntها به ترس و لرز به دنبال شما میگردند. در کل سازندگان باید از Halo Infinite در زمینه طراحی هوش مصنوعی درس بگیرند.
صحبت از دشمنان شد. تنوع دشمنان در چه سطحی قرار دارد؟ خوشبختانه به دلیل تقسیمبندی دشمنان در سه دسته معمولی، الیت و باس، شاهد متنوعترین طراحی دشمن در سری Halo هستیم. در بازی هفت گونه اصلی از موجودات فضایی حاضر هستند که هرکدام از آنها تقسیم بندی میشوند. برای هرکدام از این گونهها، چهار الی پنج طراحی لباس، زره و سلاح انجام شده تا حس تکرار به حداقل برسد. باسفایتهای بازی هم از تنوع خوبی برخوردارند؛ منتهی طراحی شیوه مبارزات آنها بعد از مدتی تکراری میشود ولی تاثیر منفیای در بازی نمیگذارد.
تنوع طراحی محیطها و دانجنهای بازی نیز در طول مراحل اصلی و فرعی، به وضوح قابل تشخیص است. طراحی این محیطها گاها به قدری حیرتانگیز و متناسب با مکانیکهای بازی است که واقعا سازندگان را در این مورد تحسین میکنید. اصلیترین تغییر بازی Halo Infinite سیستم مبارزات نیست و تبدیل شدن آن به یک بازی سندباکس و جهانباز است. آیا سازندگان در ارائه تجربهای سرگرمکننده در این محیط موفق شدند؟ میتوانیم جواب این سوال را بله در نظر بگیریم.
ماموریتهای فرعی بازی از تنوع خوبی برخوردارند و محتوایی 20 الی 25 ساعته را به شما ارائه میدهند. این ماموریتهای فرعی به تصاحب پایگاه دشمنها، نجات سربازهای UNSC و شکار مبارزین منتخب The Banished خلاصه میشوند. تنوع آنها مطلوب است اما همانطور که گفتم به دلیل سیستم پاداشدهی ضعیف بازی، هدف انجام دادن آنها پس از مدتی پوچ و بیهوده میشود. وسعت جهان بازی بالا است و به دلیل آیتمهای مخفی درون محیط، ارزش اکتشاف نیز بالا میرود.
محیط سندباکس بازی Halo Infinite با اینکه گاها کیفیت بصری خوبی ندارد، اما حس زنده بودن خود را به خوبی منتقل میکند. این حس زنده بودن به لطف دشمنهای پخش شده در محیط، فیزیک خوب وسایل نقلیه و قابل اکتشاف بودن تمام محیطها به خوبی خود را نشان میدهد.
در کل اگر به دنبال تجربه یک شوتر اولشخص متفاوت و باکیفیت میگردید، Halo Infinite برای شماست تا حس خود را راضی کنید. بازی Halo Infinite درست مانند عناوینی چون Doom Eternal، حس خاص خود را دارد؛ اما وجه اشتراک هر دو بازی، حس سرگرمکنندگی بینظیر آنها است. در بازی Halo Infinite سرگرم میشوید و بعید است که از این سرگرمی خسته بشوید. چیزی نزدیک به 20 الی 30 ساعت محتوای اصلی و فرعی برای شما طراحی شده تا در جهان زتا هیلو غرق شوید. بنده با جرئت میتوانم ادعا کنم که Halo Infinite بهترین گیمپلی کل سری Halo را در اختیار دارد.
استودیو 343i در طراحی صداگذاری و موسیقی بازی به معنای واقعی کلمه شاهکار کرده است. صداگذاری حس پویایی بینظیری را حین تجربه بازی به بازیکن ارائه میدهد. هر کار در محیط صدای مخصوص به خود را دارد. پریدن شما روی سطوح مختلف، برخورد شما با دشمنان، صدای شلیک گلولهها و صدای انفجار با بهترین کیفیت صداگذاری شدهاند. حتی صداگذاری دشمنان و شخصیتهای اصلی بازی در بالاترین درجه کیفیت قرار دارند.
از صداگذاران خوبی در بازی استفاده شده که کاملا با طراحی شخصیتها تطابق دارند. موسیقی بازی مکمل اصلی ارتباط گرفتن شما با داستان به حساب میآید. نوازندگان و نویسندگان بازی کاملا میدانند که در کجا باید از موسیقیهای آرام و احساسی استفاده کرده و کجا باید موسیقی را سریع و اکشن کنند. استودیو 343i پیشتر استعداد خود را در طراحی موسیقی نشان داده بود و در Halo Infinite، یکبار دیگر هنر خود را به رخ میکشد.
همانطور که میدانید بخش داستانی، تنها محتوای قابل تجربه بازی Halo Infinite به حساب نمیآید. سازندگان بازی مذکور، یک ماه قبل از انتشار کمپین، بخش چندنفره رایگان را در اختیار بازیکنان قرار دادند. این بخش چندنفره از همان ابتدا با استقبال خوبی از سمت رسانهها مواجه شد و بازخوردهای مثبتی از سوی گیمرها دریافت کرد. بازی در کل دارای سه بخش کلی برای تجربه حالت چندنفره است. بخش Quick Play ،Big Team Battle و Bot Bootcamp از جمله این حالتها هستند.
نکته اولی که در همین ابتدا توی ذوق میزند، عدم توانایی بازیکن در انتخاب مود و نقشه برای بازی کردن است. بازی برای شما انتخاب میکند که چه حالتی را در چه نقشهای تجربه کنید که واقعا مورد جالبی نیست. بخش مولتیپلیر بازی 4 حالت قابل بازی دارد. Slayer، Capture the Flag، Stronghold و Skull از جمله این حالتها هستند. بخش چندنفره بازی Halo Infinite همچنین شامل 10 نقشه با طراحیهای خاص و منحصر به فرد است.
هرچند این مقدار نقشه در زمان عرضه تعداد خوبی به نظر میرسد، اما 343i باید در گذشت زمان به تعداد این نقشهها اضافه کند. در حالت Quick Play، شما وارد تیمهای 4 تا 5 نفره میشوید و در مقابل حریف قرار میگیرید. در حالت Capture The Flag، باید سه بار پرچم دشمن را تصاحب کنید و به پایگاه اصلی خود بیاورید. Slayer همان Team Deathmatch است و تیمی که بیشترین Kill را بگیرد برنده خواهد بود. حالت Stronghold به تصاحب و دفاع از سه نقطه B ،A و C خلاصه میشود. تجربه هرکدام از این حالتها لذت خاص خود را دارد و به ندرت تکراری میشوند.
طراحی خوب نقشهها به علاوه تعداد مناسب بازیکنان، تجربهای استاندارد را در مسابقات چندنفره به ارمغان میآورند. در قسمت Big Team Battle شما در تیمهای 12 نفره در نقشههایی بزرگتر به مبارزه میپردازید که تجربه این حالت هم سرگرمکننده و جذاب است. در حالت Bot Bootcamp با باتها مبارزه میکنید تا توانایی شما برای مبارزه با بازیکنان واقعی بیشتر شود. حالت Ranked Match نیز بخشی است که بازیکنان میتوانند سریعتر لول یا سطح خود را در بازی ارتقا دهند. هرچند سرورهای این بخش مشکلات زیادی دارد و به ندرت میتوان به سرورهای آن متصل شد.
اصلیترین پاشنهآشیل بخش چندنفره Halo Infinite، سیستم بتلپس و پاداشدهی آن است. اگر بتل پس Halo Infinite را با قیمت 10 دلار خریداری نکنید، عملا بازی هیچ پاداشی بابت پیشروی به شما نمیدهد. البته نکته مثبت بتل پس Halo Infinite، عدم انقضای آن بعد از مدتی کوتاه است. برای همین با یک بار خرید بتل پس، تا ابد در همه فصلها صاحب آن خواهید بود. با این وجود، سیستم بتلپس هم به شما حق انتخاب در پاداشهایتان نمیدهد و یک سیستم خطی برای همه بازیکنان تدارک دیده است. علاوه بر اینها، XP به کندی کسب میشود و باید ساعتها بازی کنید تا سطح شما یک الی دو لول ارتقا پیدا کند!
چالشهای بازی برای کسب XP بیشتر هم کیفیت خوبی ندارند و از مشکلات دیگر بخش چندنفره Halo Infinite است. بخش چندنفره بازی Halo Infinite با رعایت یک سری قوانین خاص، میتوانست به تجربهای بینقص تبدیل شود اما تجربه آن به جز حس سرگرمی، فایده دیگری ندارد (مگر آنکه روزی چندین ساعت را به تجربه بازی اختصاص دهید).
در نهایت بازی Halo Infinite همان چیزی است که بازیکنان سالها از 343i درخواست میکردند. تجربهای دلنشین با داستانی شنیدنی و گیمپلیای فوقالعاده سرگرمکننده که آبروی Halo را دوباره بازگردانده است. فرقی نمیکند طرفدار بازیهای FPS باشید یا نه، تجربه Halo Infinite قطعا شما را سرگرم خواهد کرد. تجربه آخرین ساخته استودیو 343i به تمام دارندگان Xbox و PC پیشنهاد میشود. شاید اگر اندک مشکلات بخش کمپین و ایرادات حالت چندنفره نبود، میتوانستیم Halo Infinite را اثری بینقص خطاب کنیم. در نهایت امر، واضح است که Halo Infinite بدون شک، یکی از بهترین تجربههای شوتر اولشخص چند سال اخیر است.